۱۳۸۸ دی ۱۰, پنجشنبه

وزارت اطلاعات مردم را به خبرچینی علیه مخالفان فراخواند

تاریخ انتشار مقاله 31/12/2009 به روز شده 31/12/2009 13:54 TU
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران با انتشار بیانیه ای هشدارآمیز خطاب به رهبران اعتراض های جاری در ایران خواسته است تا به اصطلاح با آنان اتمام حجت کند. در این بیانیه، وزارت اطلاعات ضمن نسبت دادن اعتراض های جاری کشور به گروه های غیرمذهبی مخالف جمهوری اسلامی تأکید کرده است که اطلاعات موثقی از ارتباط برخی از معترضان که از آنان تحت عنوان "فتنه گران" یاد کرده با "بیگانگان" و گروه های مخالف حکومت اسلامی در دست دارد که به زودی منتشر خواهد کرد.

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در جای دیگری از بیانیه خود تأکید نموده که رویدادهایی همانند "انقلاب های مخملی" که قصدی جز براندازی جمهوری اسلامی ایران ندارند در این کشور متحقق نخواهند شد.
وزارت اطلاعات اضافه کرده است که تاکنون صرفاً برای تمیز صفوف و تشخیص عوامل اصلی ناآرامی ها در برخورد با معرتضان باصطلاح با مدارا رفتار کرده، ولی از آنجا که ناآرامی ها اکنون می رود اصل ولایت فقیه را بیش از پیش نشانه بروند دیگر از این پس سیاست مدارا را در قبال مخالفان دنبال نخواهد کرد.
وزارت اطلاعات در پایان بیانیه اش از مردم خواسته است که اطلاعات و مستندات خود را اعم از فیلم و عکس در مورد مخالفان به ستاد خبری این وزارتخانه ارایه کنند.


۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

فصل الخطاب: فرد یا فرایند

تاریخ انتشار مقاله 29/12/2009 به روز شده 29/12/2009 13:43 TU
یکی از ویژگی‌های نظام ولایت فقیه که مقامات این نظام در بحران‌های سیاسی مدام به آن اشاره می کنند فصل الخطاب بودن شخص ولی فقیه است. در نظامی که اراده‌ی یک فرد یا گروه حاکم باشد، اطاعت از فرامين ولايت فقيه تنها راهکار برون‌رفت از بحران‌ها معرفی می شود. (محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور، ايلنا، 1 مهر 1388) در این رژیم "ولایت فقیه همان حبل الله" (نوری همدانی، کیهان، 2 آذر 1388) یا ریسمان الهی برای وحدت امت اسلامی است و بدون آن "همه چیز به هم می ریزد" (امامی کاشانی، تابناک، 28 آذر 1388). اما رژیم ولایت فقیه در دریایی از بحران‌ها زندگی می کند و با ایستادن در یک طرف منازعه و اصرار بر حذف طرف های دیگر اصولا خود مولد بحران است.
اصرار بر این دیدگاه موجب تشدید بحران، تداوم خشونت و خارج شدن رشته‌ی کنترل سیاسی از دست حکومت می شود تا آنجا که یک رژیم مدعی شیعی گری در روز عاشورا دست به تیر اندازی مستقیم به شوی مردم می برد. چگونه استبداد گرایان اصل مشکل را به عنوان چاره مطرح می کنند؟
استبداد به منزله‌ی ستون خیمه‌ی کشور فصل الخطاب بودن ولی فقیه در بحران‌ها در نظام استبدادی دینی تا آنجا اهمیت دارد که زندانیان سیاسی در اعترافاتشان باید بر این موضوع تاکید کنند که باید همه گوش به فرمان رهبری باشند و رهنمودهای وی را آویزه‌ی گوش قرار دهند تا همه‌ی امور کشور سر راست شود. مقامات حکومتی نیز هر جا از حیث استدلال کم بیاورند تلاش می کنند طرف مقابل خود را که مدعی باور به قانون اساسی است با فصل الخطاب بودن رهبری قانع سازند. در نظام ولایت فقیه، سیاست‌ها و فرایندها و نهادها که می توانند بستری برای حل منازعات فراهم اورند در برابر قدرت مطلقه‌ی ولی فقیه جهت سامان دادن به امور رنگ می بازند و اطاعت از یک نفر تنها روش پایان اختلافات معرفی می شود. در منظر اقتدارگرایان دینی "ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی، شمع جمع ملت، ‌ستون خیمه انقلاب اسلامی و روحیه بخش نهضت‌های اسلامی و ملت‌های مسلمان است." (بیانیه‌ی جامعه‌ی روحانیت مبارز تهران، 16 شهریور 1388)
چرا فصل الخطاب
تاکید بر فصل‌الخطاب بودن رهبر مبتنی است بر لحاظ پنج مقدمه که معمولا بدان‌ها تصریح نمی شود یا واقعیت آنها نادیده گرفته می شود:
1. منازعه‌ی سیاسی بر پایه‌ی تضاد منافع و نگرش‌ها واقعیت بیرونی دارند؛ در ابتدای عمر جمهوری اسلامی بر آموزه‌ی وحدت و اجماع تحت نظر رهبری تاکید می شد اما وقتی اصل وحدت همه‌ی گروه‌ها به فراموشی سپرده شد برای تحکیم استبداد و تفوق کسانی که به رهبری و مرکز قدرت نزدیک هستند آموزه‌ی فصل الخطاب بودن رهبری به میان آورده شد تا مخالفان به سکوت وادار شوند؛
2. نخبگان سیاسی تابع محض رهبری نیستند و همواره بسیاری از آنها با روال‌های جاری با تردید یا انتقاد برخورد می کنند؛ بحث خواص که بسیار مورد توجه ولی فقیه بوده و وی مرتبا برخی ار آنها را مردود اعلام می کند در واقع عدم تبعیت نخبگان سیاسی از وی را مورد اشاره قرار می دهد؛
3. سازوکارهای حل اختلاف میان نخبگان سیاسی وجود ندارند، یا بی اعتبار شده‌اند، یا موثر و کارا نیستند، یا بدان‌ها اعتقادی وجود ندارد. به دلیل فقدان همین سازوکارهاست که رژیم مذهبی در روز عاشورا به ترور و تیر اندازی به مردم معترض دست می زند، کاری که در رژیم پهلوی سابقه ای ندارد؛
4. رهبری در همه‌ی موضوعات دخالت می کند و این اصولا مشی سیاسی اوست؛ و
5. تنها یک فرد آن هم با اتکا به قوه‌ی قهریه و با تهدید و سرکوب می تواند منازعات را به انجام برساند: "در قضايای اخير انتخابات رياست جمهوری اگر مديريت مقام معظم رهبری نبود کار به جنگ‌های داخلی و خيابانی کشيده می‌شد،" (حسن رحیم پور ازغدی، فارس 13 شهریور، 1388) این فرد باید فصل‌الخطاب قرار گیرد و برای فصل الخطاب شدن وی هر کاری مجاز است از جمله اِعمال شکنجه و تجاوز و کشتار معترضان، دستگیری و نگاهداری روزنامه نگاران در سلول‌های انفرادی برای مدت های طولانی، و عدم واهمه‌ی رژیم از اینکه در تصور مردم با دستگاه یزید با کشتار در روز عاشورا همانند سازی شود.

تاکید بر فصل الخطاب بودن رهبری در واقع پذیرش اختلاف و آوردن فشار برای ساکت کردن منتقدان است. اما وقتی این سخن مرتبا تکرار شد و اعتراضات برای ماه ها ادامه یافت این بدین معنی است که رهبری عملا فصل الخطاب نیست. انتظار فصل الخطابی وی از سوی وفاداران به استبداد در واقع ریشه در مشی مدیریت خُود کشور و اتکای ولی فقیه بر قوای قهریه دارد. بدین لحاظ تاکید مکرر اقتدارگرایان بر فصل الخطابی رهبری مساوی است با استیصال اقتدارگرایان در خاتمه بخشیدن به منازعات.
انسداد سیاسی
ظام‌های استبدادی همه‌ی نهادها و سازوکارهای حل منازعه را نابود و انسداد سیاسی ایجاد می کنند تا همه‌ی راه‌ها به حاکم مطلق ختم شود و به مردم گفته شود،"راه بزرگ شکستن بن بست های قانونی در نظام جمهوری اسلامی متوسل شدن به ولایت فقیه و حکم ولایی اوست." (احمد جنتی، سایت بی بی سی، 25 تیر 1388) آنچه در اینجا مغفول می ماند آنست که ولایت فقیه و استبداد دینی خود منشا بسیاری از این بن بست‌های قانونی است. در این استدلال با توجه به سست شدن مبانی مشروعیت ولایت فقیه به اقتدار نظامی آن استدلال می شود در حالی که اقتدار آن حتی کمتر از مشروعیتش در جامعه‌ای استبداد زده است.
فرصت طلبی سیاسی از مشکلات جدی این نظام سیاسی است. نیروهایی که منتخب مردم نیستند باید زیر چتر حاکم مستبد قرار گیرند و با اعلام این که "بايد ولایت را فصل الخطاب بدانيم تا به نظام آسيبي نرسد" موقعیتی برای خود در نظام سیاسی دست و پا کنند. (محمد باقر قالیباف، سایت الف، 20 تیر 1388؛ سایت تابناک نیز همین موضع را تبلیغ می کند) همه نیروهایی که پایگاه مردمی ندارند با ورود به قوای قهریه زیر چتر این آموزه قرار می گیرند که همه‌ی راه‌ها و تصمیم گیری‌ها باید به رهبری ختم شود تا با قرار گرفتن در کنار رهبری به سلطه‌ی خویش تداوم بخشند.
فرایندهای حل منازعه یکی از تفاوت‌های بنیادین نظام‌های استبدادی و غیر استبدادی آن است که در نظام دمکراتیک تلاش می شود با به رسمیت شناختن منازعات، و در نظر گرفتن فرایند‌ها و نهادهای دمکراتیک حل منازعات بدون اتکای به افراد، به اختلافات با رضایت و توافق و مصالحه نسبی میان طرف‌ها خاتمه داده شود و قرار نیست هیچ طرفی حذف شده یا نادیده گرفته شود. اما در نظام‌های استبدادی این منازعات نادیده گرفته می شوند (به عنوان مثال، با نسبت دادن مطالبات و اعتراضات به قدرت‌های بیگانه یا شیطانی معرفی کردن مطالبات) و مدعیان باید حذف شوند. اگر منازعات دیگر قابل انکار نباشند "رهبر معظم" که خود منشا بسیاری از منازعات است به عنوان فصل الخطاب معرفی میشود.
وضعیت انقلابی
درجوامعی که در برابر این فرایندها مانعی ایجاد نمی شود .جاری شدن آنها تسهیل می گردد جامعه به وضعیت بحرانی یا انقلابی و افراد به مرز دست یازیدن به خشونت نزدیک نمی شوند. یکی از رموز ثبات نظام‌های دمکراتیک وجود این فرایندهای حل منازعه است. این فرایندها بدون وجود تشکل‌های صنفی و مدنی، احزاب سیاسی، آزادی بیان و رسانه ها به راحتی به جریان نمی افتند. نظام‌های استبدادی نخست لوازم به جریان افتادن این فرایند را از میان می برند و بعد برای حل بحران، موضوع را به منشا ایجاد بحران که استبداد است ارجاع می دهند. پافشاری بر نادیده گرفتن فرایندهای حل منازعات و عدم تلاش برای مصالحه و توافق توسط طرفی که قدرت قاهره را در دست دارد شرایط را به بن بست سیاسی، مثل آن چه امروز پس از کشتار عاشورای 1431 با آن در ایران مواجه هستیم می کشاند.




۱۳۸۸ دی ۶, یکشنبه

نافرمانی نیروی انتظامی از فرماندهان

به قلم : ناصر اعتمادی
تاریخ انتشار مقاله 27/12/2009 به روز شده 27/12/2009 13:37 TU
در حالی که مخالفان و شاهدان عینی شمار کشته شدگان را دست کم چهار نفر و نیز تعداد زخمی شدگان و دستگیرشدگان را بسیار بالا اعلام کرده اند، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی منکر کشته شدن تظاهرکنندگان عاشورای تهران شد.
در این حال، خبرگزاری فرانسه به نقل از شاهدان عینی در مرکز تهران نوشته است که برخی از نفرات نیروی انتظامی برغم فشار و دستور فرماندهانشان از آتش گشودن به روی تظاهرکنندگان خودداری می کردند و یا در نتیجۀ افزایش فشارها صرفاً به تیراندازی هوایی مبادرت می ورزیدند.
خبرگزاری فرانسه در گزارش خود تصریح کرده است که دهها هزار تظاهرکننده به طور همزمان در نقاطی از خیابان انقلاب تهران حضور یافتند و با این اقدام خود پلیس و نیروی انتظامی را غافلگیر نمودند. گزارش های عینی حاکی از آن است که در برخی جاها مردم معترض پلیس ضدشورش را نیز محاصره و خلع سلاح کردند. ناتوانی پلیس و نیروی انتظامی در مهار مردم عاصی باعث شد که هزاران نیروی لباس شخصی به کمک آنان بشتابند. با این حال، نه پلیس ضدشوروش و نه نیروهای لباس شخصی نتوانستند مردم معترض را پراکنده و ابتکار عمل را از آنان بگیرند.
گزارش های دریافتی حاکی است که ناآرامی ها تا شب نیز ادامه خواهد یافت و تظاهرکنندگان به یکدیگر وعدۀ ملاقات در میدان محسنی را می داده اند.

سال ٢٠١٠، سال سرنوشت ساز برای جمهوری اسلامی

تاریخ انتشار مقاله 27/12/2009 به روز شده 27/12/2009 11:28 TU
صحنه ای از درگیری مردم با نیروهای نظامی در عاشورای تهران
سال ٢٠١٠، سالی پر خطر برای جمهوری اسلامی است که در نتیجۀ بحران بی سابقۀ برآمده از دهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی انشقاقی رفع ناشدنی درونش را فراگرفته است.
تظاهرات فزاینده ای که در اعتراض به نتیجۀ رسمی دهمین انتخابات ریاست جمهوری کشور را دربرگرفته جمهوری اسلامی ایران را در بدترین و بی سابقه ترین بحران سیاسی خود فروبرده که ناظران از آن بعنوان بحران حقانیت سیاسی یاد می کنند.

با عمیقتر و پردامنه تر شدن این بحران سویه حملات مخالفان دیگر نه رئیس جمهوری احمدی نژاد که خود رهبر جمهوری اسلامی، آیت الله خامنه ای را آماج گرفته که به پشتیبانی اش از محمود احمدی نژاد ادامه می دهد : کسی که از نظر مردم معترض با تقلبی گسترده بر دهمین کرسی ریاست جمهوری تکیه زده است.
شش ماه پس از شروع تظاهرات اعتراضی در ایران، شعار مخالفان از "رأی من را پس بده"، به "مرگ بر دیکتاتور" تحول یافته که اشاره غیرمستقیم به عالیترین رهبران جمهوری اسلامی، از محمود احمدی نژاد تا شخص آیبت الله خامنه ای، تلقی می شود.
مخالفان هر نوع ابتکار عمل را از رژیم اسلامی سلب کرده اند تا آنجا که حتا کلیه تظاهرات رسمی دولت را به فرصت ابراز مخالفت علیه وضع موجود تبدیل می کنند.
شکنجه های گسترده هزاران شهروند مخالف و تجاوز به آنان در زندان ها، حُکم یک آسیب روانی غیرقابل جبران برای ایرانیان را داشته و امکان آشتی و مصالحه میان مخالفان و حکومت را بیش از هر زمان به تحلیل برده است.
در مقابله با اعتراض ها، تنها راه حل رژیم اسلامی علاوه بر تشدید سرکوب، جلوگیری از گردش آزادانۀ اطلاعات بوده است : حکومت اسلامی به هر مناسبت و بهانه از شبکۀ اینترنت تا شبکه تلفن همراه کشور را قطع می کند و حملات الکترونیکی گسترده ای را علیه سایت های اینترنتی مخالفان به اجرا می گذارد.
بحران سیاسی جمهوری اسلامی را اوضاع وخیم اقتصادی کشور نیز دوچندان کرده است. بیش از چهار سال سیاست های اقتصادی محمود احمدی نژاد و فشارها و تحریم های بین المللی کشور را از زاویه اقتصادی به لبه پرتگاه سوق داده اند.
نیمی از واحدهای تولیدی کشور تعطیل و ورشکسته شده اند و ٨٧٪ بیکاران کشور را جوانان بین ١٦ تا ٣٠ سال تشکیل می دهند. بیکاری و فقر جوانان و سرخوردگی ها و ناکامی های سیاسی و اجتماعی آنان، این جمعیت جوان را به بمبی ساعتی تبدیل کرده است.
سال ٢٠١٠ همچنین به دلیل تشدید تحریم ها برای جمهوری اسلامی سال پرخطری خواهد بود.
کاخ ریاست جمهوری آمریکا چند روز پیش اعلام کرد که ٣١ دسامبر ٢٠٠٩ حقیقتاً پایان مهلت جمهوری اسلامی در حل بحران اتمی اش بوده است. غرب بیش از هر زمان متقاعد شده که نظام اسلامی ایران حاضر به چشم پوشی از برنامۀ اتمی خود نیست و در نتیجه راهی جز تشدید مقابله با آن ابتدا از طریق افزایش تحریم ها وجود ندارد.




۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

آغاز روند حذف موسوی از نهادهای رسمی

تاریخ انتشار مقاله 23/12/2009 به روز شده 23/12/2009 06:36 TU
میر حسین موسوی با رای اعضاء شورای عالی انقلاب فرهنگی از ریاست فرهنگستان هنر برکنار شد و علی معلم دامغانی، شاعر طرفدار حکومت، جای وی را اشغال کرد. ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی به عهدۀ رییس جمهور است.
به گزارش خبرگزاری فارس، محمد محمدیان، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: "اعضاء شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسۀ سه شنبه شب، میرحسین موسوی را از ریاست فرهنگستان هنر بركنار و علی معلم دامغانی را جایگزین وی كردند."
علی معلم از شاعران مداح حکومت است. شورای عالی انقلاب فرهنگی حدود دو هفته قبل وی را به عضویت پیوستۀ فرهنگستان هنر درآورده بود.
فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی در سال ١٣٧٨ ایجاد شد و ریاست آن از ابتدا برعهدۀ میر حسین موسوی بود. این مؤسسه از نظر حقوقی و مالی به نهاد ریاست جمهوری وابسته است.
وظیفۀ این فرهنگستان حفظ و اشاعۀ هنرهای ملی و اسلامی، و مبارزه با تهاجم فرهنگی ذکر شده است.
بنا بر مصوبات اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، رئیس فرهنگستان از میان اعضاء آن، به پیشنهاد رئیس جمهور و با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، برای یک دورۀ چهارساله انتخاب می شوند.
گفته می شود که میرحسین موسوی، حتی پس از وقایع انتخابات ریاست جمهوری، به طور منظم بر سر کار خود در فرهنگستان حاضر می شد.
سایت کلمه، متعلق به طرفداران موسوی، در این باره می نویسد: "محمود احمدی نژاد گرچه درادامه سفرهای استانی اش درشیراز بود، اما برای جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی به تهران برگشت و پس از اتمام جلسه مجدداً به شیراز رفت. نتیجه این جلسه برکناری میرحسین موسوی، معمار فرهنگستان هنر بود".
این سایت نحوۀ برکناری موسوی را از رفتارهای "خارج از عرف و قانون مسوولان دولت حاضر" توصیف می کند و در ادامه می نویسد: "حضور میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر انقدر برای برخی غیر قابل تحمل شده بود که اساسنامه فرهنگستان ها برای برکناری معمار فرهنگستان تغییر کرد".
و سایت پارلمان‌نيوز، متعلق به نمایندگان اصلاح طلب، چنین می نویسد: "محمود احمدی نژاد که در ماه‌های اخير بيش از همه از بحران محبوبيت و مقبوليت در ميان بخش قابل توجهی از جامعه رنج برد، امشب خود را از شيراز به تهران رساند تا برای ساعتی، بعد از ماه‌ها، احساس پيروزی بر محبوب و عزيز ملت ايران، نخست‌وزير امام راحل، مهندس ميرحسين موسوی را تجربه کند"...
میرحسین موسوی همچنان یکی از اعضاء مجمع تشخیص مصلحت نظام است. معلوم نیست که وی در ماه های اخیر در نشست های این مجمع شرکت داشته است یا خیر.
در جلسۀ سه شنبه شب شورای عالی انقلاب فرهنگی، آقایان جهانگیر الماسی، هنرپیشه، مصطفی رحماندوست، شاعر و مهدی کلهر، مشاور رئیس جمهوری نیز به عنوان اعضاء جدید فرهنگستان انتخاب شدند.






۱۳۸۸ آذر ۲۹, یکشنبه

جمهوری ایرانی" متعلق به مصدق است

به قلم : ناصر اعتمادی
تاریخ انتشار مقاله 20/12/2009 به روز شده 20/12/2009 11:52 TU
آیت الله عبدالله جوادی آملی در دیدار با فرمانده انتظامی استان قم و دیگر مسئولان انتظامی این استان، ضمن انتقاد از شعار "جمهوری ایرانی" و نسبت دادن تلویحی آن به حکومت دکتر محمد مصدق، گفت : "اگر قرار بود جمهوری ایرانی این مملکت را به استقلال برساند زمان مصدق رسانده بود."
آیت الله جوادی آملی در ادامه افزوده است : "تنها چیزی که ایران را سربلند و پیروز کرد اسلام و حسین بن علی است، قبالۀ این مملکت حسین بن علی است."
او سپس مدعی شده که سربازان ایرانی هم در جریان جنگ هشت ساله با عراق "با یا حسین و کربلا کربلا، از این مملکت دفاع کردند نه با ایران، ایران".
در پایان آیت الله جوادی آملی از همه خواسته است که در روزهای محرم تنها به عزاداری بسنده کنند و به گفتۀ وی "فضای عزاداری را سیاسی نکنند."
"استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" از جمله شعارهای مهم مردم معترض به نتیجۀ رسمی دهمین انتخابات ریاست جمهوری اسلامی است که در جریان تظاهرات خیابانی ماه های اخیر در سراسر کشور سر داده شد. این شعار اما، واکنش و نگرانی عالیترین رهبران قدرت اسلامی ایران را که با بحران سیاسی بی سابقه ای روبرو شده برانگیخته است.
رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز اخیراً با اشاره به همین شعار گفت حذف صفت اسلامی از واژه جمهوری و جایگزین کردن آن توسط لفظی که اولویت را به ملیّت و ایرانیّت می دهد هدفی جز الغای نظامی اسلامی ایران دنبال نمی کند


۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه

هاشمی رفسنجانی: مسائل با ارعاب و فضا سازی حل نمی شود

تاریخ انتشار مقاله 17/12/2009 به روز شده 17/12/2009 08:14 TU
در تداوم حملات لفظی میان شخصیت های برجستۀ جناح های مختلف حکومت در تهران، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، در نشستی با جمعی از روحانیون و وعاظ در اشاره به سخنان آیت الله یزدی گفت تداوم انقلاب در گرو حمایت مردم و حفظ رابطۀ مناسب آن ها با حکومت اسلامی است. او افزود باید طوری با مردم رفتار شود که آن ها احساس کنند نظام به دنبال احقاق حق آن ها و حفظ کرامتشان است.
وی توصیه کرد که مسئولان در اجرای فصول مربوط به حقوق مردم در قانون اساسی تلاش کنند. او گفت " وضعیت امروز دنیا با گذشته تفاوت کرده است. نسل امروز با اتکاء به از بین رفتن انحصار های رسانه ای آگاه و مطلع است و در آینده نیز مطلع تر خواهد بود و ما نیز باید تلاش کنیم متناسب با زمان مسائل را برای آن ها تبیین کنیم".
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تلاش برای حذف فیزیکی و شخصیتی مخالفان را از جمله عملکرد های مجاهدین خلق در ابتدای انقلاب توصیف کرد وتلویحاً مخالفت های کنونی علیه خویش را از همان گونه شیوه ها دانست. او گفت حفظ اصل ولایت فقیه و جایگاه رهبری از ضروریات است " و با شناختی که از رهبری دارم با تدبیر ایشان به شرط همکاری دیگران مشکلات سیاسی و اقتصادی قابل حل است. و باید فعالان عرصۀ سیاسی بدور از هرگونه تند روی ایشان را در این مسیر یاری دهند". او به همگان توصیه کرد که" قدر انقلاب اسلامی را بدانند و نگذارند با تنگ نظری و کوته بینی این فرصت تاریخی زایل شود". او حرکت در کنار مردم را "عامل پایداری نظام دانست.
او در جای دیگری از سخنانش گفت "اگر برخی فکر کنند که با ارعاب و فضا سازی می توانند مشکلات را حل کنند اشتباه می کنند و اگر هم به صورت ظاهر آن را حل کنند پس از گذشت زمان کوتاهی آن موضوع وسیعتر از گذشته مطرح خواهد شد".
هاشمی رفسنجانی در پایان سخنانش در بارۀ مناسباتش با آیت الله یزدی گفت که "سالهاست که پاسخ من به ایشان درخواست شفا برای ایشان است. متأسفانه ایشان بر اثر مشکلات جسمی گاهی دچار عصبانیت می شود و عجولانه اظهار نظر می کند".


۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

کمپین "مردان باحجاب" ، اعتراض به تحقیر و ارعاب

به قلم : لیدا پرچمی
تاریخ انتشار مقاله 12/12/2009 به روز شده 15/12/2009 17:10 TU
در روز 16 آذر مجید توکلی از فعالین پیگیر دانشجوئی، پس از سخنرانی در بین دانشجویان، با خشونت بسیار توسط مأموران امنیتی بازداشت شد. بدنبال آن رسانه های دولتی و نزدیک به دولت برای تحقیر وی اقدام به انتشار عکسی از او با روسری زنانه کردند.بلافاصله پس از اینکار درحرکتی که هنوز هم ادامه دارد، صفحات اینترنت پر از عکس مردانی شد که برای همبستگی با مجید توکلی روسری بر سر گذاشته اند.
خانم منصوره شجاعی از فعالین جنبش زنان و از اعضای "کمپین یک میلیون امضاء" در بررسی حرکتی که "کمپین مردان با حجاب" نام گرفته است به وجود سه نگرش براین حرکت اشاره دارد: نخستین دید، نگاهی مدنی است که این حرکت را در وجه اعتراضی آن ارزیابی می کند. دومین نگاه از منظر سیاسی است و سومین نگاه برخوردی برابری طلبانه را در این حرکت می جوید. وی که در جنبش زنان فعالیت دارد، از منظری برابری طلبانه به بررسی این پدیده می پردازد و می گوید، اگرچه هدف جریانی که توکلی را با روسری نشان داده است، جدا از صحت و سقم آن، مقصودش تحقیر زنانگی است، اما مردان جسوری که با حجاب عکس گرفته اند بی تردید، مخالف تحقیر، اجبار، سرکوب و در واقع دارای یک نگاه برابری خواهانه بوده اند. آنها تفاوت های جنسی را نه تحقیر آمیز و نه تمسخر آمیز دیده اند.
به نظرمنصوره شجاعی این حرکت، اجباری بودن هرچیز و تحقیر شدن یک جنس را نقض حقوق فردی می داند و یک رویکرد اعتراضی را نشان می دهد که به تحقیر شدگی در جامعۀ امروز وجود دارد. او تأکید می کند که این، یعنی حیات جنبش اجتماعی، یعنی اینکه جنبش اجتماعی و بطور مشخص جنبش زنان وجود دارد، شکل گرفته، نبضش می زند و شاخکهایش به حرکت هائی که مشخصاً جنسیت را نشانه می گیرد، حساس است.

دردنبالۀ بسیج "مردان با حجاب"، "کمیته مستقل ضد سرکوب شهروندان ایرانی" در پاریس نیز روز یکشنبه در میدان تروکادرو، میدان حقوق بشر در پاریس از مردان دعوت کرد تا با پوشش زنانه در این محل حضور یابند و با گرفتن عکس دسته جمعی، با اعتراض سراسری به دستگیری مجید توکلی همگام شوند.
بهمن امینی ازفعالین این کمیته، می گوید، به این دلیل در این حرکت شرکت کرده است که همبستگی خود را با فعال دانشجوئی دستگیر شده ابراز کند، و به عوامل حکومتی نشان بدهد که در مقابل هر ترفند آنان عکس العملی خواهد بود که آن را خنثی می کند.
بهمن امینی از گذاشتن روسری بر سر ابائی ندارد زیرا معتقد است که به تفکر امروزی برابری زن و مرد اعتقاد دارد. اوبا تأکید بر اصل آزادی پوشش برای همه و احترام به انتخاب خود زنان می افزاید، کسی که باید شرم داشته باشد، آن کسی است که به اجبار حجاب را به مادران و خواهران ما تحمیل می کند و نه او، که برای ابراز همبستگی با زندانیان آن را بر سر می گذارد.


۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

آیت الله خامنه ای : "انتخابات تمام شد، کنار بکشید."

به قلم : لادن فیروزبخت
تاریخ انتشار مقاله 14/12/2009 به روز شده 15/12/2009 15:03 TU
آیت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، روز یک شنبه در آستانه ماه محرم و در دیدار با طلاب حوزه های علمیه و جمعی از ائمه جماعات، ضمن اشاره به رخدادهای پس از انتخابات، پاره کردن عکس آیت الله خمینی را نتیجه "خطای" نامردان معترض انتخابات ریاست جمهوری دانست.
آیت الله خامنه ای، روز یکشنبه، در دیدار با جمعی از طلاب حوزه های علمیه و ائمه جماعات مساجد تهران، با اشاره به وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری متذکر شد که پس از انتخابات، عده ای "قانون شکنی" و ایجاد "اغتشاش کردند و زمینه ای را به وجود آوردند که " دشمن مایوس و ناامید جان بگیرد".
آیت الله خامنه ای ضمن اشاره به اهانت به آیت الله خمینی گفت:" این اهانت بزرگ، نتیجه قانون شکنی ها و دل خوش کردن به تشویق های رسانه های بیگانه بود". "پایبندی به قانون اقتضا می کند که انسان این رئیس جمهوری را که انتخاب شده است و لو قبول نداشته باشد، در مقابل قانون خضوع کند".
رهبر جمهوری اسلامی ضمن هشدار به تظاهرکنندگان، خطاب به سران اصلاح طلبان گفت:"انتخابات تمام شد، کنار بکشید".
آیت الله خامنه ای خطاب به رهبران جنبش سبز گفت: :«می‌بینید که دشمنان انقلاب چطور براق شده‌اند، آماده شده‌اند، صف کشیدند، خوشحالند، می‌خندند، اینها را که می‌بینید به خود بیایید، متوجه باشید، شما برادران سابق ما هستید، کسانی هستید که زمانی به خاطر امام مورد اهانت هم قرار می‌گرفتید.»
رهبر جمهوری اسلامی در ادامه اظهارات روز یک شنبه خود در جمع طلاب حوزه های علمیه بدون نام بردن مستقیم از هیچ فردی از رهبران جنبش سبز خواست که "به خود بیایند".
رهبر جمهوری اسلامی، ضمن اشاره به وقایع و اعتراضات پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری گفت: " حالا ببینند کسانی که به نام اینها شعار می‌دهند، عکس اینها را روی دستشان می‌گیرند، اسم اینها را با تجلیل می‌آورند، اینها درست در نقطه مقابل، علیه امام است. اینها را می‌بینید، خب بکشید کنار! انتخابات تمام شد، یک انتخاباتی بود، قانونی هم بود، درست هم بود، اشکالی هم نتوانستند بر انتخابات بگیرند و ثابت کنند. حالا هی ادعا کردند. خب فرصت هم داده شد گفتیم بیایید، نشان بدهید، ثابت کنید، نتوانستند، نیامدند."
آیت الله خامنه ای همچنین در این دیدار "پاره کردن عکس" آیت الله خمینی را نتیجه خطای "نامردان" معترض انتخابات ریاست جمهوری دانست.
آیت الله خامنه ای بخش عمده سخنرانی خود در جمع طلاب و ائمه جماعات را به موضوع "اهانت" و پاره کردن تصاویر آیت الله خمینی اختصاص داد.
در روزهای گذشته تلویزیون دولتی جمهوری اسلامی اقدام به پخش تصاویری منسوب به معترضین به نتایج انتخابات نمود که در تظاهرات گسترده روز دانشجو، مبادرت به پاره کردن تصاویر آیت الله خمینی و خامنه ای می کنند.


۱۳۸۸ آذر ۱۹, پنجشنبه

حملات بی سابقه دولت دهم به رفسنجانی و فرزندانش

تاریخ انتشار مقاله 10/12/2009 به روز شده 10/12/2009 11:32 TU
حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی مواضع اخیر علی اکبر هاشمی رفسنجانی را که در مشهد ایراد شد "تکان دهنده" خواند و گفت : نقش منفی برخی خواص در کمک به آمریکا و دیگر قدرت های غربی علیه جمهوری اسلامی چشمگیر بوده است.
او مواضع علی اکبر هاشمی رفسنجانی را همسان بیانیه های مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی دانسته، زیرا رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام از رهبر جمهوری اسلامی خواسته که اگر مردم او را نمی خواهند از مقام خود کناره گیری کند.
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی از "توطئه هایی" یاد کرده که به گفتۀ وی به ایجاد "فتنه" پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری انجامیده و سپس با مقایسه بحران جاری با بحران های گذشته نظیر برخورد با سازمان مجاهدین خلق، عزل ابوالحسن بنی صدر و سپس عزل آیت الله منتظری، افزوده است که بحران یا به قول حجت الاسلام مصلحی "فتنه جاری پیچیدگی های خاص خود را دارد."
وزیر اطلاعات دولت دهم تلویحاً علی اکبر هاشمی رفسنجانی و فرزند وی مهدی هاشمی را متهم به ایجاد بحران سیاسی جمهوری اسلامی کرده است. او گفته است : "در جنگ نرم لطمه از طرف خواص و آقازاده هاست که با حملات و فشارهای خود قدردان رهبر جمهوری اسلامی نیستند."
حجت الاسلام مصلحی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری را متهم به همراهی با مخالفان رهبر جمهوری اسلامی کرده و سپس پرسیده است : امروز چه کسانی در برابر رهبر جمهوری اسلامی ایستاده و مقاومت می کنند؟
وزیر اطلاعات سخنان هاشمی رفسنجانی را در خصوص وجود بحران در کشور بی اساس دانسته و گفته است : "کسانی که خود دچار بحرانند، فکر می کنند که کشور دچار بحران شده است."
او سپس افزوده است : کسانی که برای خود یک حاشیه امن قایل بودند باید بدانند که دیگر جامعه این حاشیه امن را نمی پذیرد و آنها نمی توانند مأموران وزارت اطلاعات را در رسیدگی به پرونده های خویش از سر راه بردارند.
ساعاتی پیش از حملات وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی به علی اکبرهاشمی رفسنجانی و فرزندانش، محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران در همایشی در مورد فساد اداری گفته بود که برای خشکاندن ریشه های فساد "باید دایره مصونیت برخی افراد به طور کامل شکسته شود."
حجت الاسلام حیدر مصلحی از تظاهرات شانزده آذر دانشجویان به عنوان اقدامی ساختارشکنانه یاد کرده و مدعی شده که شمار تظاهرکنندگان از ١٢٠٠ نفر در این روز فراتر نرفت.
حیدر مصلحی در توصیف این باصطلاح جریان ساختارشکن یا به گفتۀ او "برانداز" گفته است : "این جریان سکولار، ضددین، برانداز و با ادبیات حزب توده است که در برابر اسلام قرار گرفته است".
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی سپس افزوده است : دشمنان جمهوری اسلامی از طریق آقازاده ها روی فکر برخی خواص کار می کنند.
وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی سپس تأکید کرده است که اقداماتی علیه فرزندان هاشمی رفسنجانی در دست انجام است و دولت اسلامی در تلاش است که مخالفان جمهوری اسلامی نتوانند به این بهانه دست به اسطوره سازی بزنند.
در جریان سفر هفتۀ پیش خود به مشهد، رئیس مجلس خبرگان رهبری پس از هفته ها سکوت در مورد ناآرامی های کشور و غیبت در نماز جمعه تهران گفته بود که مواضع او در مورد بحران جاری همان هایی است که در خطبه هایش در نماز جمعه تهران در تیرماه گذشته گفته بود. علی اکبر هاشمی رفسنجانی سپس تأکید کرده بود که یگانه راه برون رفت از بحران جاری رعایت آزادی بیان و بحث و مناظره آزاد طرفین درگیر در صدا و سیمای جمهوری اسلامی است.


۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

مجید توکلی بازداشت شد


- مجید توکلی دانشجوی دانشگاه امیرکبیر و از زندانیان سیاسی ایرانی است. وی اول بار پس از اعتراض گسترده دانشجویان به حضور احمدی‌نژاد در این دانشگاه و پس از آن چاپ نشریات جعلی دانشگاه دستگیر و مدت ۱۵ ماه را در کنار چند دانشجوی دیگر در زندان بسر برد، گرچه نهایتا بر خلاف نظر وزارت اطلاعات و دادستان تهران و مسئولان دانشگاه امیر کبیر از این اتهام تبرئه شدند. وی بار دیگر پس از شرکت در مراسم سالگرد درگذشت مهدی بازرگان در مقابل حسینیه ارشاد دستگیر و این بار نیز ضمن آنکه از سوی معاون دادستان تهران به همکاری با سازمان مجاهدین متهم شد و ۱۱۵ روز را در بازداشت انفرادی در بندهای ۲۰۴ و ۲۰۹ زندان اوین گذراند با وثیقه ۲ میلیارد ریالی آزاد شد. او بار دیگر در ۱۶ آذر ۱۳۸۸ در تجمع دانشجویی دانشگاه امیرکبیر همراه عده‌ای از دانشجویان شرکت کرد. این دانشجوی مبارز که عکسش در بسیاری از تجمعات دانشجویی به عنوان نماد مقاومت جنبش دانشجویی در میان تجمع کنندگان توزیع می‌شود، در سخنرانی ای شجاعانه به نقد مسولین رده بالای حاکمیت پرداخت. وی پس از برگزاری مراسم و به هنگام خروج از دانشگاه توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد.


مقام جهانی ایران در جمع تخریب کننده گان محیط زیست

تاریخ انتشار مقاله 08/12/2009 به روز شده08/12/2009 16:56 TU
آغاز بکار کنفرانس تغییر آب و هوا در شهر کپنهاگ با هدف دست یافتن به یک توافق جهانی در جهت کاهش تولید گاز های گلخانه ای و پیشگیری از گرمایش بیشتر زمین، نگاه ها را متوجه کشورهایی کرده است که بیش از دیگران به تولید این گازهای میپردازند. ایران در ردیف 10 کشور بزرگ تولید کننده گاز های گلخانه ای قرار دارد.
منابع تولید گازهای گلخانه ای را در سه گروه عمده قرار داده اند. نیروگاههای تولید برق مهمترین منبع متمرکز تولید گازهای گلخانه بشمار میروند. حمل و نقل جاده ای و استفاده از اتومبیل، کامیون و اتوبوس برای حمل و نقل مسافری و بار، دومین مجتمع تولید نفت و گاز، سومین منبع عمده تولید گازهای گلخانه ای قلمداد میشوند.
سرانه تولید گازهای گلخانه ای توسط کشور های بزرگ صنعتی بدلیل استفاده وسیع کشورهای یاد شده از برق در واحد های تولیدی، حمل و نقل با ترن های برقی، خدمات و روشنایی ادارات و خانه ها، بیش از کشورهای در حال توسعه است. از این لحاظ سرانه تولید گاز های گلخانه ای در کشورهای در حال توسعه بسیار کمتر از سرانه کشورهای توسعه یافته صنعتی است. با این و جود، سرعت رشد تولید گازهای گل خانه ای توسط کشور های در حال توسعه بیش از کشورهای توسعه یافته است.
به این ترتیب ایران ضمن قرار داشتن درردیف ده کشور عمده تولید کننده گازهای گلخانه ای، یکی از سریعترین نسبتهای افزایش سالانه تولید گاز های گلخانه ای در جهان را نیز بخود اختصاص داده است. در سال 1990 تولید گازهای گلخانه ای در ایران 175 میلیون تن گزارش شده، در سال جاری این میزان تا حدود 520 میلیون تن افزایش خواهد یافت. نسبت افزایش یاد شده طی کمتر از 20 سال در حدود 300 در صد و از این رو سرعت رشد آن بعد از میزان رشد تولید گازهای گلخانه ای توسط چین در مقام دوم دنیا قرار دارد.
درفاصله سالهای 2000 تا 2009 مطابق آمار های منتشر شده توسط سازمان ملل و موسسه جهانی انرژی و همچنین موسسه تخصصی بلاک اسمیث در امریکا، میزان تولید گاز های گلخانه ای از 20 میلیارد تن سالانه به 30 میلیارد تن افزایش یافته است. این میزان، نشانۀ افزایش متوسط 33 درصد درمدت 9 سال است حال آنکه در زمان مشابه، میزان رشد تولید گازهای گلخانه ای درایران 100 درصد افزایش نشان میدهد.
ایران با تولید سالانه 1 میلیون اتومبیل در سال که عمدتا در داخل کشور بکار گرفته میشوند، با سرعت در حال افزایش میزان تولید گاز های گلخانه ای و کمک به گرمایش زمین و در نهایت انهدام آن است. هدف کنفرانس کپنهاک رسیدن به توافقی در جهت کاهش تولید گاز های گل خانه ای و پرهیز از افزایش گرمای زمین است.
این درشرایطی است که رییس جمهور ایران چندی قبل با تسلیم نوشته ای طولانی موسوم به "بسته پیشنهادی ایران" به نمایندگان گروه کشورهای موسوم به 1+5 ، داوطلب مشارکت در مدیریت جهان شده بود!
نسبت تولید مجموع گاز های گلخانه ای توسط ایران در حدود 2 در صد کل تولید سالانه جهان است. با این و جود، این حجم تولید گازهای مخرب در جهت افزایش رشد تولید و توسعه اقتصاد ایران قرار نداشته است. سهم ایران از مجموع اقتصاد جهانی تنها کمتر از 1 در صد است.
در سال 1979 اقتصاد ایران در ردیف نهم جهانی قرار داشت. در سال جاری ایران در ردیف 21 تا 23 اقتصاد جهانی قرار دارد. این در حالی است که تعدادی از کشورهای در حال توسعه مانند اندونزی، ترکیه، عربستان سعودی فراتر از ایران و در ردیف 20 اقتصاد بزرگ جهانی قرار گرفته اند. در عین حال هیچ یک از آنها در ردیف تولید کنند گان بزرگ گاز های گلخانه ای دیده نمیشوند. بعبارت دیگر، افزایش تولید گازهای مخرب گلخانه ای در ایران علیرغم نقش تخریبی آن در انهدام محیط زیست با رشد تولید و توسعه آن کشور نسبت عکس داشته است.
حجم تولید گازهای گلخانه ای جهان در بخش نیروگاهها سالانه در حدود 10 میلیارد تن و نسبت آن در مجموع در حدود 33 در صد تولید سالانه گاز های گلخانه ای است. با لا بودن سرانه تولید گاز گلخانه ای در بخش نیروگاهها یکی از نشانه های تفاوت کشورهای پیشرفته با کشورهای عقب مانده است. در ایران سرانه تولید گاز دربخش نیروگاهها و تولید برق در حدود 10درصد سرانه تولید مجموع گاز ها است. 70 در صد از سهم ایران در تولید گاز های سمی مرتبط با بخش حمل و نقل جاده ای و همچنین سوزاندن گاز طبیعی ، و بقیه مرتبط با تولید نفت و گاز است. ایران با جمعیتی در حدود 72 میلیون نفر سالانه با ظرفیت اسمی حدود 48 هزار مگاوات برق تولید میکند.
مطابق محاسبات صورت گرفته، هر اتومبیل با اندازه متوسط، در هر سال 15.000 کیلومتر حرکت و در هر کیلومتر تا حدود 160 گرم گاز کربن تولید میکند. با این حساب هر اتومبیل بطور متوسط در طول سال میتواند تا میزان 2.6 تن گاز کربن تولید و آنرا در هوا آزاد سازد.
اتومبیل های کهنه هر سال نسبت به سال قبل سوخت ناقص تری داشته و گاز کربن بیشتری تولید میکنند. در ایران، ضمن آنکه بنزین تولیدی داخل از نوع ابتدایی و دارای مواد سمی و آلاینده بیشتر از تولیدات سوختی کشورهای پیشرفته است، بدلیل کهنه بودن اتومبیلها، میزان احتراق ناقص در موتور ، و در نتیجه نسبت تولید گازهای سمی توسط هر اتومبیل در ایران نیز تا حدود 3 برابر متوسط تولید گاز توسط اتومبیل ها در کشور های پیشرفته است. علاوه بر دو عامل یاد شده البته تکنولوژی عقب مانده تولید اتومبیل در ایران را هم که همچنان متکی بر شیوه های 20 سال پیش است میباید در نظر داشت.
به این ترتیب، در ایران از راه عرضه فراورده های نفتی و گاز طبیعی با قیمت های حمایت شده، ضمن محروم ساختن اقتصاد ملی از منابع عمومی در آمد، بیش از پیش به آلودگی و انهدام محیط زیست یاری میدهند. هزینه های درمانی ناشی از آلودگی محیط زیست را نیز میباید، بجز ضایعات انسانی عظیم آن، بر این ارقام افزود. هزینه های در مانی ناشی از آلودگی محیط زیست در کشور های عرب حاشیه خلیج فارس مطابق گزارشی که هفته قبل در یک نشریه چاپ دبی انتشار یافت، در سال گذشته 5 میلیارد دلار برآورد شده است.هزینه های ایران از این لحاظ، با داشتن جمعیت بیشتر، محیط زیست آلوده تر، و سطح زندگی پائینتر میتواند بمراتب بیش از ارقام یاد شده باشد.
ایران ضمن در اختیار داشت دومین ذخیره گاز دنیا، سومین کشور مصرف کننده گاز جهان نیز بشمار میرود. مصرف روزانه گاز ایران در حدود 500 میلیون متر مکعب و اندکی بیش از تولید مجموع آن است. سوزاندن این حجم گاز در روز مقام ایران را در ردیف کشور هایی که به افزایش گرما در زمین و مالا انهدام سریعتر آن یاری میدهند مستحکم میکند.
منظور شدن درردیف 10 کشور مقدم آلاینده جهان مانند چین و آمریکا، ژاپن، آلمان کانادا، بریتانیا و کره جنوبی، تنها فرصتی است که طی آن ایران در کنار کشور های معتبر جهان قرار میگیرد، اما به دلیلی نه چندان غرور آمیز.
شاید گفتگوهای کشور های جهان در کنفرانس پیشگیری از گرمایش زمین که از امروز در کپنهاگ آغاز شده، دولت ایران را نیز به تفکری دوباره پیرامون سیاستهای انرژی آن وا دارد. ایران در حال حاظر ، بدون هر گونه انگیزه اقتصادی و پیگیری هدف توسعه و رشد ملی، در خلاف جهت جهانی و در مسیر انهدام محیط زیست حرکت میکند.


مقابلۀ نیروها و دانشجویان بسیجی با دانشجویان معترض

تاریخ انتشار مقاله 08/12/2009 به روز شده 08/12/2009 17:11 TU
جو دانشگاه های تهران و شهید بهشتی روز سه شنبه متشنج بود. دانشجویان به نشانۀ اعتراض به خشونت های نیرو های بسیجی و لباس شخصی علیه دانشجویان در روز دانشجو، امروز سه شنبه، تجمعاتی در محوطۀ اصلی دانشگاه تهران برپا کردند.
به گزارش خبرنامۀ امیرکبیر، حراست دانشگاه تهران از صبح سه شنبه، در های دانشگاه را بروی نیرو های لباس شخصی و بسیجی خارج از دانشگاه باز کردند. بنا برنوشتۀ این خبرنامه، نیروهای بسیجی و انصارحزب الله با اتوبوس به دانشگاه شهید بهشتی نیز آورده شده بودند.
درطول روز، دانشگاه های تهران و بهشتی شاهد صف آرایی دو گروه دانشجو در مقابل یکدیگر بودند که با مبادلۀ شعار و گاه سنگ با هم برخورد کردند. دانشجویان حامی میر حسین موسوی نمادهای سبز را درنقاط مختلف دانشگاه ها نصب کردند. در بعضی گزارش های تأئید نشده از پرتاب گاز اشک آور توسط بسیج به طرف دانشجویان معترض سخن رفته است.
خبرگزاری فارس گزارش کرده است که "دانشجویان انقلابی" با به اهتزاز درآوردن پرچم ایران و با در دست داشتن عکس های آیت الله خامنه ای و محمود احمدی نژاد ، شعار می داده اند" مرگ بر مزدور ماهواره ای" ، "مرگ بر دیکتاتور مخملی". تصاویر این مراسم منظماً از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شده است. دانشجویان معترض و حامی میر حسین موسوی در اعتراض به حضور بسیجیان در دانشگاه شعار می داده اند: " بسیجی دروغگو کارت دانشجوئیت کو" و یا "احمدی کم آورده با اتوبوس آورده"، " پول نفت گم شده خرج بسیجی شده".
یک روز پس از اعتراضات گستردۀ دانشجویی در اکثر دانشگاه های ایران، که با ضرب و شتم آن ها از سوی نیرو های بسیج و لباس شخصی همراه بود، هنوز از شماربازداشت ها و زخمی ها گزارش جامعی منتشر نشده است. فرماندۀ انتظامی تهران از دستگیری 165 مرد و 39 زن در تهران خبر داده است. سردار رجب زاده همچنین گفته است که "هفده نفر از افراد پلیس مصدوم شده اند و 19 مورد خسارت به اموال دولتی مانند تابلو های راهنمایی و رانندگی و سطل های زباله مشاهده شده است".
وی اظهار داشت تا زمانی که در داخل دانشگاه تهران تجمعاتی صورت گیرد، به منظور جلوگیری از کشیده شدن آن ها به خارج از دانشگاه ها نیروی پلیس در اطراف دانشگاه تهران مستقر خواهند بود.


تظاهرات تهران به روایت یک شاهد عینی ‏

تاریخ انتشار مقاله08/12/2009 به روز شده 08/12/2009 16:31 TU
مشاهداتی از تظاهرات امروز بعد ازظهر از میدان فردوسی تا چهارراه ولی عصر:
نیروی انتظامی با شوکر و باتوم در خیابان انقلاب حضور چشمگیر داشت. حضور مردم نیز چشمگیر بود. لباس شخصی ها مثل همیشه حاضر بودند وبه ضرب و شتم مردم می پرداختند.
شعارهائی که داده می شد، همان شعارهائی بود که جنبش سبز الگوی خود قرار داده بود ، یعنی، "یاحسین میرحسین"، "مرگ بر دیکتاتور" و شعارهائی از این دست که همان شعارهای جنبش سبز و مسالمت آمیز بود. در بیرون از دانشگاه هم مردم شعارهائی در حمایت از دانشجویان می دادند، مانند "دانشجو می میرد ذلت نمی پذیرد"
آنچه بیش از همه توجه را به خود جلب می کرد این بود که برای اولین بار، بین نیروهای انتظامی و لباس شخصی ها و بسیج درگیری ایجاد شده بود. این درگیری شدت خود را در روبروی خیابان برادران مظفر نشان داد که عملاً نیروی انتظامی بدلیل خشونتی که نیروهای لباس شخصی با مردم داشتند با آنان درگیر شدند و به ضرب و شتم آنها پرداختند.
ماجرا به این صورت بود که پس از بالا گرفتن خشونت لباس شخصی ها و حملۀ آنان با چوب و چماق و تسمه پروانه به مردمی که در ایستگاه اتوبوس ایستاده بودند، مردم از نیروی انتظامی خواستند کمکشان کند که خوشبختانه این امر صورت گرفت و مردم با دادن شعار "نیروی انتظامی تشکر تشکر" از آنان قدردانی کردند.
نکتۀ قابل توجه دیگری که این شاهد عینی بیان می کند، حضور شیرزنان ایرانی بود که هرگاه مشکلی پیش می آمد خود را بین معترضین و نیروی انتظامی و بسیج قرار می دادند تا از تنش کاسته شود اما متأسفانه مضروب می شدند.
در بسیاری از موارد، گاز اشک آور به سمتشان پرتاب می شد و خشونتی که ابراز می شد بیشتر متوجه خانمها بود.
به گفتۀ این شاهد، تجمع مردم حتی پس از برخورد نیروهای انتظامی و بسیجی ادامه داشت و صدای تیراندازی هوائی و آمبولانس شنیده می شد.
از طرفی ماشین هائی که بدلیل جمع شدن مردم در وسط جاده قادر به رفت و آمد نبودند به بهانۀ راه بندان ولی برای ابراز همبستگی بوق می زدند.


۱۳۸۸ آذر ۱۵, یکشنبه

نهضت تظلم نامه نویسی از دوران مشروطیت تا جنبش سبز

به قلم : مجید محمدی
تاریخ انتشار مقاله 07/12/2009 به روز شده 07/12/2009 17:41 TU                                                                                           
سنت تظلم نامه و اعتراضیه نویسی در ایران معاصر نتیجه‌ی چهار پدیده در کنار یکدیگر است : حکومتی خودکامه که حد و مرز نمی شناسد، فقدان روال های نهادینه شده برای اظهار نظر در فضای عمومی، وجود طبقه‌ای ازنخبگان وتحصیل کردگان که گروه مرجع بخشی از مردم به حساب می آید (دانشجویان، روشنفکران و روحانیون مخالف وضع موجود)، و بحران‌های عظیم اجتماعی و سیاسی که سکوت در برابر آنها دشوار است. این سنت ازعصر مشروطیت که نامه نویسی یکی از مهم ترین مجاری ارتباطی درکشور بوده تا عصرحاضر که عصرارتباطات به شمار می آید جریان داشته و درهمه‌ی جنبش‌های اجتماعی یک صد و پنجاه سال اخیر ایران موثر واقع شده است. درعصر اینترنت وتلویزیون‌های ماهواره‌‌ای هنوزعده‌ای هستند که جز با نامه نویسی نمی توانند صدای خود را به دیگران برسانند.
پس از سرکوب اعتراضات خیابانی درخرداد ماه وتیرماه 1388 کسانی که از کشتارها، اعتراف گیری از زندانیان، ضرب وجرح مردم در خیابان‌ها، تخریب اموال مردم توسط عوامل حکومت، و شکنجه‌ و تجاوز به زندانیان به تنگ آمده بودند فردی یا گروهی دست به قلم شده و خطاب به مراجع دینی، مسئولان کشور و سازمان‌های بین المللی نامه نوشتند. دراین نامه‌ها چند موضوع محوری به چشم می خوردند: 1) نصیحت یا توصیه به مقامات برای تغییر روش، 2) شکایت از ظلمی که بر افراد رفته است و تقاضای اقدام برای رفع ظلم (مثل نامه های خانواده‌ های زندانیان سیاسی به مسئولان قضایی و مراجع تقلید و دبیر کل سازمان ملل)، و 3) اعلام موضع سیاسی مثل نامشروع بودن نظام سیاسی یا پاسخ به این اعلام مواضع.
چرا درابتدای قرن بیست و یکم هنوز ایرانیان مجبورند برای ابراز نظر همانند عصر مشروطیت به نامه نگاری متوسل شوند؟ مخاطب این نامه‌ها ظاهرا و باطنا کیانند؟ و این نامه‌ها چه تاثیری بر چه کسانی دارند؟
چرا این رسانه
سه دلیل مشخص برای نوشته شدن و ارسال این سلسله از نامه‌ها از زبان افراد حقیقی می توان برشمرد: 1) فقدان رسانه‌های مستقل برای ابراز نظر منتقدان در مورد مسائل جاری به نحو عادی و روزمره، 2) عدم کارکرد رسانه های دولتی به عنوان پلی میان مردم و حکومت، و 3) فقدان تشکل‌های صنفی (در بسیاری از حوزه‌ها) و سیاسی جهت ابراز نظر جمعی در قالب بیانیه ها و اعلام مواضع رسمی بدون نیاز به ذکر نام افراد. هر سه دلیل از عصر مشروطه تا کنون منشا این نامه نویسی‌ها بوده‌اند.
گرچه دربرخی از نامه ها به دلیل احساس خطر افراد از جان و شغل و دیگر مایملک خود، نام‌ها در متن نامه نمی آیند و با نام "جمعی از ..." منتشر می شوند اما اکثر نامه ها دارای امضا کنندگان مشخص هستند. در خارج از کشور نیز گروه‌هایی با استفاده از وب سایت مخصوص به این امر (عریضه یا در خواست نویسی اینترنتی و امضای روی خط) به نوشتن این گونه نامه‌ها اقدام کرده‌اند.
معمولا پس از انتشار این نامه‌ها دستگاه‌های اطلاعاتی بر امضا کنندگان در داخل کشور فشار وارد می آورند تا نام خود را پس بگیرند (و قلیلی نیز چنین می کنند) و بعد رسانه های اقتدار گرا سعی می کنند با استناد به همان چند نفر نامه را از اعتبار بیندازند (مثل نامه‌ی 293 نفر از روزنامه نگاران به مراجع تقلید). همچنین امضا کنندگان مورد حملات رسانه ای و بایکوت کاری قرار می گیرند. (مثل مورد مجید مجیدی پس از امضای نامه‌ی 12 کارگردان در اعتراض به اقدامات دولت پس از انتخابات) اما انتشار اخبار مربوط به احضار و پرونده سازی برای امضا کنندگان و بایکوت آنها بر تاثیر نامه ها بر فضای عمومی می افزاید. نامه‌ی 134 تن نویسنده تحت عنوان "ما نویسنده‌ایم" (مورخ 21 آبان 1373) که در دوران اوج قدرت سنتگرایان اقتدارگرا در دولت هاشمی رفسنجانی و اوج فشار وزارت اطلاعات بر نویسندگان دگراندیش نوشته شد نیز به همین گونه فشارها برای پس گرفتن امضا و نیز محرومیت امضا کنندگان از بسیاری از حقوق خود مثل نشر آثارشان در ایران انجامید.
جالب توجه دراین نهضت تظلم نامه نویسی آن است که اعضای هیئت حاکمه که همه‌ی رسانه‌های کشور را در اختیار دارند به کسانی که از همه‌ی آن رسانه‌ها محرومند نیز نامه می نویسند تا این رسانه نیز از حضور آنها خالی نباشد (مثل نامه‌ی احمد توکلی به میر حسین موسوی پس از حضور سبزها در روز قدس).
مخاطب نامه ها
مخاطب نامه ها در یک و پنجاه سال اخیر عموما رهبران و مقامات رژیم سیاسی‌اند اما هر نامه‌ای دارای مجموعه ای از مخاطبان ضمنی نیز هست. از آنجا که مقامات جمهوری اسلامی همه‌ی خواست‌های منتقدان برای رعایت حقوق آنها را نادیده می گیرند و این مشی همیشگی آنان بوده است، نامه‌هایی که خطاب به آنها نوشته می شود در واقع برای 1) اتمام حجت به آنهاست، 2) دادن سیگنال به هواداران آنهاست مبنی بر این که رهبرانشان لیاقت این مقام را ندارند و عادل نیستند، و 3) در دست گرفتن فضای عمومی است تا حکومت با احساس ضعف، اندکی از خشونت خود بکاهد.
نامه‌ها عمدتا توسط دانشگاهیان، هنرمندان، نویسندگان، خانواده‌های زندانیان، فعالان سیاسی، روزنامه نگاران و روحانیون نوشته شده‌اند. برخی از آنها خطاب به مراجع تقلید نوشته شده‌اند تا شاید آنها را به موضع گیری وادارند و با مورد پرسش قرار دادن مشروعیت دینی حکومت، حاکمان را به عکس العمل وادار کنند. برخی دیگر به مردم نوشته شده‌اند با این دیدگاه که بگویند دیگر حکومت گوش شنوایی ندارد و این مردم هستند که باید ملجا و پناهگاه قرار گیرند. گاه به خدا هم نامه‌ای نوشته می شود تا در فقدان مرجع رسیدگی دستی از عالم غیب به داد فرد یا افراد برسد. به این نامه‌ها در عرف سیاسی نامه‌ی سرگشاده می گویند و اصل نامه بر خلاف عصر مشروطیت برای طرف مورد خطاب ارسال نمی شود.
تفاوت نامه‌ها با بیانیه های گروهی آن است که نامه ها خطاب به فرد یا مقام مشخصی نوشته می شوند اما بیانیه ها به اعلام مواضع می پردازند بدون آن که فرد یا مقامی را خطاب قرار دهند. همچنین از آنجا که نامه ها به ابراز مواضع ایدئولوژیک نمی پردازند و به مشکلات روز ارجاع دارند تنوع بیشتری از حیث امضا کنندگان در آنها به چشم می خورد.
تاثیر نامه‌ها
این نامه‌ها تاثیربسیار اندکی در تغییر رفتار هیئت حاکمه‌ی جمهوری اسلامی در سه دهه‌ی اخیر داشته‌اند اما در تقویت روحیه‌ی مخالفان و منتقدان و ایجاد حس وحدت و همدلی میان آنها که تحت ستم و سرکوب قرار دارند موثر واقع می شده‌اند. در عصر مشروطیت و دوران پهلوی گوش شنوای بیشتری برای این گونه نامه ها وجود داشت و حکومت ها تلاش می کردند به نحو غیر مستقیم تا حدی به نامه‌ها عکس العمل نشان دهند. هر چه قدر که تعداد امضا کنندگان بیشتر، منزلت اجتماعی آنان بالاتر و پرسشگری آنان از مقامات از موضعی مطالبه جویانه تر باشد تاثیر آن بر مخاطب بیشتر است. لحن و ادبیات نامه نیز در تاثیر عمومی آن موثر واقع می شوند، مثل نامه‌ی عبدالکریم سروش به ولی فقیه که نثر فارسی سنگین و فاخری داشت و متن قرائت شده‌ی آن توسط برخی افراد با صدایی دل نشین در یوتیوب قرار گرفت و بسیاری افراد قطعاتی از آن را در برنامه های رادیویی و تلویزیونی قرائت کردند.
تظلم نامه و اعتراضیه نویسی برای ابراز نظر سیاسی در جوامعی که دارای رسانه‌های آزاد، حق برگزاری آزاد اجتماعات، حق تشکل یابی سیاسی و اجتماعی و آزادی بیان در ملا عمومی هستند به شدت نادر است. امروز دیگر در جوامع دمکراتیک کسی نامه‌ی سر گشاده نمی نویسد. از همین جهت این نهضت را می توان یکی از مشخصات جوامعی دانست که افراد و گروه‌هایی از آنها ظرفیت ابراز نظر را دارند اما از ابراز نظر از مجاری معمول در جوامع دمکراتیک و آزاد محرومند.


شانزدهم آذر، گل یا گلوله؟

به قلم : فرنگیس حبیبی
تاریخ انتشار مقاله 06/12/2009 به روز شده 06/12/2009 16:59 TU
ما از سپاه نمی خواهیم به ما گل بدهند، ما فقط می خواهیم گلوله را نصیب مردم و دانشجویان نکنند. ما می خواهیم نظامی ها به پادگان ها برگردند و بگذارند مبارزات قانونی و پارلمانی در ایران نهادینه شود.
نام های رضوی فقیه، قندچی وبزرگ نیا در تاریخ جنبش دانشجویی نام هایی نامیرا هستند از نوع ستار خان و باقر خان در جنبش مشروطه، با این تفاوت که در دانشگاه و در جایی در خون شکفتند که زمینی حاصلخیز دارد. اندیشه ها و حرکت های نو در آن به آسانی پا می گیرند. در پنجاه و شش سال گذشته کمتر دوره ای بوده است که در شانزدهم آذر ، دانشگاه ها، با بزرگداشت یاد این جوانان که قربانی خشونت به هم بافتۀ آمریکا و حکومت شاه شدند، پویایی و آزادیخواهی خود را به نمایش نگذارند. اما امسال شانزدهم آذر در ده ها دانشگاه ایران در شرایطی فرا می رسد که در بطن جامعۀ شهری یک حرکت نسبتاً مداوم اعتراضی در جریان است. در میز گردی تلفنی می خواهیم بدانیم امسال دانشجویان با چه خواستی، چه دورنمایی و چه هزینه ای به استقبال شانزدهم آذر می روند و چگونه آن را تدارک دیده اند.
مرتضی سیمیاری، فعال دانشجویی،در واکنش به سخن فرماندۀ سپاه پاسداران تهران که گفته بود که در این روز به دانشجویان گل می دهند می گوید" ما از سپاه نمی خواهیم به ما گل بدهند، ما فقط می خواهیم گلوله را نصیب مردم و دانشجویان نکنند".به نظر او آنچه می تواند به جنبش سبز کمک کند یک حداقل مطلوبیت است تا بتواند ابعاد گسترده تری بیابد، پایایی بدست آورد و بتواند خواست هایش را به جریان حاکم تحمیل کند، تا مبارزات قانونی و پارلمانی در ایران نهادینه شود. وی می گوید" مطالبات فرادست میل به رادیکالیسم را بالا میبرد. تاریخ نشان داده که مبارزات برانداز موفق نبوده. از مجاهدین خلق بگیریم تا چریک های فدایی خلق بعد از یک انقلاب و یک دوره اصلاحات، ما همچنان در برابر یک دولت رانتی نظامی قرار داریم. ما همواره بدنبال تعیین رهبری بوده ایم و هیچگاه چگونه حکومت کردن را مد نظر قرار نداده ایم".
امیر حسین اعتمادی، فعال دانشجویی، در بارۀ وضعیت دانشجویان بازداشتی ، تنبیه های کمیته های انظباطی می گوید" علاوه بر یک سری دانشجویانی که بلافاصله پس از انتخابات و اعتراضات روز هی اول بازداشت شدند، مانند پیمان عارف و عبدالله مؤمنی، بعد از آغاز مهر ماه و شروع اعتراضات در دانشگاه های تهران و شریف و اعتراضات مداوم در دانشگاه آزاد مرکز جنوب تهران، یک هجوم گسترده از سمت نهاد های بیرون دانشگاه ها به سوی دانشجویان جریان یافت. دستگیری هایی که دو سه روزپیش از سیزدهم آبان انجام شد شماری از دانشجویان ادوار را در بر گرفت. باز در پایان آبان ماه دو هجوم برنامه ریزی شده دانشجویان لیبرال و چند دانشجوی علامه را به زندان انداخت. بازداشت ها در اوائل آذر دنبال شد . چند نفر از دانشجویان کمیتۀ دانشجویی گزارشگران حقوق بشر دستگیر شدند. به نظر این فعال دانشجویی این بازداشت ها متکی بر تحلیل درستی نبودند. چون حرکات اعتراضی ادامه پیدا کردند. "هرچند که در تاریخ دانشگاه ها هیچگاه این همه احضار و بازداشت نداشته ایم که همگی با هدف ارعاب دانشجویان انجام شده است".
امیر حسین اعتمادی، در بارۀ میزان تعامل میان گروه های مختلف دانشجویی،معتقد است که جنبش دانشجویی در اشل کوچکتری مانند جنبش سبز است. طیف های مختلف نیروهای سیاسی بر پایۀ یک توافق نانوشته بر یک فصل مشترک با یکدیگر توافق کرده اند تا خواستار پائین کشیدن دولت احمدی نژاد و برگزاری یک انتخابات آزاد با نظارت بین المللی شوند. در دانشگاه ها هم دانشجویان، فارغ از ایدئولوژی های مختلف مذهبی، لائیک، چپ یا لیبرال، این توافق نانوشته را کرده اند که با نمایندگان دولت مخالفت کنند. نمونه اش را در "استقبال" دانشجویان از صفار هرندی دیدیم. دانشجویان موافقند که نباید خواست هایی را که فراتر از مخالفت با دولت احمدی نژاد است در این مقطع مطرح کنند.
رضا خجسته رحیمی، روزنامه نگار و کارشناس امور دانشجویی، در بارۀ جو کلی دانشگاه ها می گوید" حاکمان ایران تصور می کنند که در مقابله با فضای اعتراض در دانشگاه ها باید گروه های شناسنامه دار جنبش دانشجویی مانند تحکیم وحدت و انجمن های دانشجویی را حذف کنند تا بتوانند فضا را کنترل کنند". تجربه نشان داده است که این روش ثمری ندارد.نمونۀ رژیم پهلوی قابل تأمل است که همۀ گروه های شناخته شدۀ اپوزسیون را ممنوع و محدود کرد ولی جنبش از جای دیگری، یعنی از دل روحانیت، سر بیرون آورد. امروز هم اگر حاکمیت بخواهد گروه های شناخته شده را سرکوب کند، چون میل به تغییر و نقد جدیست، این اعتراضات از جای دیگری بروز خواهد کرد که حکومت دیگر نمی تواند آن را کنترل کند. این روزنامه نگار در اشاره به هشدار های مقامات نظامی و پاسدار مبنی بر برخورد قاطع با دانشجویانی که دست به راهپیمایی بزنند، می گوید شانزدهم آذر معمولاً در محیط دانشگاه ها برگزار می شده است.مقامات قصد دارند که دانشگاه ها را ببندند. آن ها از قبل گفته اند که دانشگاه ها تعطیل خواهد بود. ولی دانشجویان با تهیۀ طوماری از آقایان موسوی و کروبی خواسته اند که به دانشگاه تهران بیایند. با اینحال بعید نیست که گسترۀ اعتراضات شانزدهم آذر به میزان راهپیمایی های روز قدس و سیزدهم آبان نباشد.


بیانیه شماره ۱۶ مهندس میرحسین موسوی به مناسبت ۱۶ آذر

جامعه ما اینک شگرف‌ترین تحولات را تجربه می‌‌کند؛ بعد از حوادثی که چند ماه گذشته به خود دید کیست که بتواند این حقیقت را انکار کند؟ ماهیت دقیق این دگرگونی چیست؟ این بزرگترین سوال برای ما و برای مخالفان ماست. آنان نیز اگر بدانند که چه رویداد عظیم و مبارکی در راه است، کلاه‌خودها و چوب‌دستی‌هایشان را کنار می‌گذارند و به دنبال ابزارهایی برای پرستاری از این گیاه پاک که در خاک ما جوانه زده است می‌روند.
                                                                    بسم الله الرحمن الرحیم
عید سعید غدیر را به ملت مسلمان ایران تبریک می‌گویم و از خداوند متعال نزدیک شدن به آرمان‌های صاحب غدیر را برای آنان و تمامی مسلمانان جهان مسئلت می‌کنم. در این عید شیعیان برای هم برکت و بهروزی آرزو می‌کنند و از یکدیگر تحفه‌هایی را می‌طلبند که به تحقق چنین آرزوهایی کمک کند و متضمن سرانجامی نیکو برای ملت و کشور خصوصا در شرایط بحران‌زده کنونی باشد. چنین انتظاری از ما نیز هست و حتی اگر این انتظار وجود نداشت برآورده کردن آن وظیفه‌ای بر عهده ما بود. برای این منظور کاری که از ما برمی‌آید صمیمیت در خیرخواهی است، حتی اگر آن را نپذیرند، و پایداری در دوراندیشی است، حتی اگر چنین نامی بر آن نگذارند. خطرهایی بزرگ‌تر از آن در پیش است که چه ما و چه دیگران از خویشتن یاد کنیم و واقعیت‌هایی سترگ‌تر از آن در برابر قرار دارند که با نادیدن ناپدید شوند. با استمداد از لطافتی که فضای عید ایجاد کرده است و با استفاده از فرصتی که روز شانزدهم آذر به وجود می‌آورد چه چیز بهتر از پرداختن به آنچه می‌تواند داروی درد امروز باشد؛ دارویی که الزاما تلخ نیست، اگر پیشداوری‌ها را کنار بگذاریم.
روز دانشجو در پیش است. در تاریخ معاصر ما جنبش دانشجویی همواره نوعی پرچم و گواه برای حرکت مردم بوده است. در روزهای تلخ بعد از کودتا و در تاریک‌ترین برهه از تاریخ ملت ما، زمانی که همه آرزوها برباد رفته به نظر می‌رسید آنچه در شانزدهم آذر ۱۳۳۲ روی داد شاهدی بود که معلوم می‌کرد روح مردم و خواسته‌های تاریخی‌شان هنوز زنده است. آن «سه قطره خون» و آن «سه آذر اهورایی» که روز دانشجو را پایه گذاشتند، اگر پس از نیم قرن هنوز از تازگی، درخشندگی و اهمیت برخوردارند، به خاطر آن است که نسبت به وجود و حیات واقعیتی عظیم‌تر در جان مردم شهادت ‌دادند. این گواهی در سال‌ها و نسل‌های پس از آن نیز از سوی جنبش دانشجویی ادامه داشت و هنوز ادامه دارد. جامعه به دلایل بسیار گرایش‌های در حال تکوین در بطن خویش را پیش چشم کسانی که تنها به ظاهر آن می‌نگرند نمایان نمی‌کند. دگرگونی‌های بزرگ معمولا متهمند که یک‌باره روی می‌دهند و از بازیگران سیاسی فرصت هماهنگ شدن با خود را دریغ می‌کنند. البته در حقیقت هیچ تحولی دفعتا تحقق نیافته است؛ تنها بروز و ظهور تغییرهاست که شکلی دفعی دارد. در چنین شرایط گواهانی که از اعماق ناپیدای جامعه خبر می‌دهند به راستی ارزشمندند.
جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر ما همواره حاوی ‌گزارش‌هایی از شکل‌گیری جریان‌های عمیق سیاسی و اجتماعی در متن جامعه بوده است. این نقشی است که اگر حاکمان با درایت برخورد می‌کردند می‌توانست و می‌تواند برای عبور کم‌هزینه به سمت توسعه و پیشرفت بیشترین بهره‌ها را برساند، اما آنان خشمگینانه این نشانگر ذی‌قیمت را می‌شکنند؛ آنان دوست دارند به خود تسلی دهند که حرکت‌های دانشجویی جز غوغای چند جوان پرسروصدا نیستند که اگر خاموش شوند صورت مسئله از اساس پاک خواهد شد؛ داستانی تکراری از انکار واقعیت‌ها و تلاش برای تولید و تفسیر اطلاعات مطابق میل دولتمردان که تقریبا هیچ عهد تاریخی بدون شمه‌ای از آن پایان نیافته است. ان هولاء لشرذمه قلیلون، (گفتند که) اینها گروهی ناچیزند (به قول امروزی‌ها خس و خاشاکی بیش نیستند)، و انهم لنا لغائظون، و آنها ما را به خشم می‌آورند، و انا لجمیع حاذرون، و ما همگی در آماده‌باش به سر می‌بریم، فاخرجناهم من جنات و عیون، پس خداوند آنان را از باغ‌ها و چشمه‌سارها بیرون کرد، و کنوز و مقام کریم، و از گنج‌ها و از جایگاه دلپسند.
چه تلخ است اگر پس از این همه عبرت‌های دور و نزدیک مشابه این خطا هنوز در رفتار کسانی دیده ‌‌شود؛ آنهایی که اصرار دارند بگویند مردم دیگر ساکت شده‌اند و فقط دانشجویان مانده‌اند؛ در دانشگاه‌ها هم فقط تهران ناآرام است، از تهران هم فقط دانشگاه‌های مادر هیاهو می‌کنند، آنجا هم کانون جنبش و جوشش، چند نفر جوان غریبند که اگر آنها را به اخراج از خوابگاه و محرومیت از تحصیل تهدید و محکوم کنیم داستان تمام می‌شود. خوب! تمام این کارها را کردید، پس چرا داستان تمام نشد؟ زیرا حرکت دانشجویی گواه بر واقعیت‌هایی بزرگتر از خویش است. ای کاش قدر آن را می‌دانستند، از پیش‌آگهی‌هایی که درباره تحولات دور و نزدیک می‌دهد درس‌ می‌گرفتند و خود را با این تغییرات هماهنگ می‌کردند، خصوصا اینک که دانشجویان نه مستوره‌ای کوچک از مردم، که یکی از وسیع‌ترین و فعال‌ترین قشرها را تشکیل می‌دهند. درحال حاضر از هر بیست ایرانی یک نفر دانشجوست. متصدیان امور اگر پیش از این به نقش آنان به عنوان گواه فردا توجه کرده بودند اینک در چنین بحرانی قرار نداشتند.
البته این یک قاعده دوسویه است. حرکات دانشجویی هم به اندازه‌ای که از تمایلات واقعی جامعه خبر بدهند نیرومند و ریشه‌دارند، زیرا قدرت نهادهای اجتماعی در گرو پایبندی به ضرورتی است که آنها را ایجاد و ایجاب می‌کند. نسل ما آن زمان که در حرکات دانشجویی شرکت داشتیم به روشنی می‌دید که پیوند با متن جامعه تا چه حد در توانایی‌هایش موثر است. در آن زمان گرایش‌های بسیاری میان دانشجویان به چشم می‌خورد. اگر انجمن‌های اسلامی از همه قوی‌تر بودند به خاطر آن بود که از واقعیت‌‌های اجتماعی بیشتر نمایندگی می‌کردند.
بسیاری از فعالان دانشجویی امروز، گردانندگان فردای جامعه خواهند بود و این دلیلی مضاعف است تا مظهریت از واقعیت‌های اجتماعی را از دست ندهند . قدرت و سرزندگی آنها در گرو این رمز است. راز موفقیت سیاستمداران نیز همین است. آنها تا اندازه‌ای که بتوانند خواست‌ها و تمایلات جامعه را بشناسند و با آنها منطبق شوند، بلکه تجلی و گواه آنها قرار بگیرند، قادرند به کشور خود خدمت کنند، یا لااقل قدرتمند باقی بمانند. و این تصور که کسی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌تواند به رغم گرایش‌های مردم بر آنان حکومت کند بیشتر از یک توهم نیست. حتی زمانی که یک دولت موفق می‌شود با تکیه بر نیروی سرکوب موجودیتش را حفظ ‌کند فی‌الواقع از انطباق خود با آمادگی جامعه برای تمکین در برابر زور ارتزاق کرده است، گرچه این تمکین هم تا ابد نمی‌پاید.
جامعه ما اینک شگرف‌ترین تحولات را تجربه می‌‌کند؛ بعد از حوادثی که چند ماه گذشته به خود دید کیست که بتواند این حقیقت را انکار کند؟ ماهیت دقیق این دگرگونی چیست؟ این بزرگترین سوال برای ما و برای مخالفان ماست. آنان نیز اگر بدانند که چه رویداد عظیم و مبارکی در راه است، کلاه‌خودها و چوب‌دستی‌هایشان را کنار می‌گذارند و به دنبال ابزارهایی برای پرستاری از این گیاه پاک که در خاک ما جوانه زده است می‌روند.
در میان زیبایی‌های بسیاری که روزهای پیش از انتخابات را نورانی می‌کرد زیباترین پدیده جمع شدن مردمی از سلیقه‌های گوناگون گرداگرد هم بود. آنها برای آن که به این کار موفق شوند تفاوت‌ها و تنوع‌هایشان را کنار نمی‌گذاشتند، بلکه به رسمیت می‌شناختند. کسی لازم نمی‌دید که برای شرکت در این یکرنگی هویت خویش را از دست بدهد و دیگری شود. در آن یگانه‌شدن‌ها حظی وجود داشت که فطرت‌هایمان می‌پسندید. آن زنجیره‌های سبز انسانی که شهرهای ما را فرا گرفت نمایشی تهی از حقیقت نبود. قرار نبود بعد از آن که از پل گذشتیم به سرنوشت یکدیگر اهمیت ندهیم و جان‌‌هایمان نمی‌خواست که پس از چشیدن طعم آن یگانگی از نو پراکنده شویم. چنین چیزی بدون تردید نشانه‌ای از طلوع بزرگی و رشد در حیات یک ملت است.
بزرگی یک ملت در ثروتمند بودن یا قدرتمند شدن نیست؛ اینها فقط بخش کوچکی از آثار آن است. بزرگی یک ملت در عظمت جان اوست. بزرگی به آن است که بتوانیم امور ظاهرا ناسازگار را با هم داشته باشیم. خانه کوچک مکانی است فقط برای «من»، اما در خانه بزرگ برای دیگران هم جا وجود دارد. کارفرمایی که جانش کوچک بود فکر می‌کرد جز با تجاوز به حقوق کارگران نمی‌تواند مالی بیندوزد، حال آن که کارآفرین بزرگ تنها راه سود بردن را سود رساندن می‌بیند. همین‌گونه است تفاوت کارگر کوچک و کارگر بزرگ. به هزار دلیل تنها راه بهره‌مند شدن این است که همه با هم بهره‌مند شوند، اما کسانی که کوچکند ظرفی ندارند که در آن دیگری هم بگنجد. همچنین است تفاوت دینداری که بزرگ است و دینداری که کوچک است. دیندار بزرگ امام صادق (ع) است که در خانه خدا می‌نشیند و با منکر خدا حکیمانه گفتگو می‌کند. حقیقت خانه خدا همان قلب اوست که برای همگان جا دارد و برای همه حق قائل است؛ حق زیستن، حق شنیدن، حق برگزیدن، حق اشتباه کردن، حق بزرگ بودن. آری بزرگ بودن، و الا بزرگ به کوچک چه کار دارد؟ غیردیندار را در جایگاهی می‌بیند که می‌تواند به زیبایی‌های دین رو کند، اگر نتوانسته‌ است حقیقتی را بیابد احتمال درک آن را از سوی دیگری نادیده نگیرد، یا می‌تواند کوچک باشد و هر چیزی را که نچشیده است انکار کند؛ هر چیزی را که درک نمی‌کند ترک کند و بی‌آن‌که بنشیند و برای فهمیدن گوش بدهد، عقاید دیگران را بی‌اساس بخواند.
ملت ما اینک دارد نشانه‌های بزرگی خود را به نمایش می‌گذارد؛ آن تحول شگرفی که جامعه ما در تکاپوی تجربه آن است این است. البته چیزی که اهمیت دارد خود این بزرگی است و نه نشانه‌های آن. نشانه‌هایش را باز می‌گوییم تا خود آن را باور کنیم که چونان بهار از راه می‌رسد و حیات ما را دیگرگون می‌کند؛ تا به مبارکی آن ایمان بیاوریم و از تغییراتی که ایجاد می‌کند نترسیم. این همان رشدی است که انقلاب ما به امید آن بنا نهاده شد. چندی گذشت و از آن غافل شدیم، ولی پروردگارمان غافل نشد. بذری را که سی سال پیش از این با هزار امید در خاک خود کاشته بودیم پرورش داد تا اینک که جوانه‌هایش را پیش‌رویمان قرار داده است.
نشانه‌های بزرگی یک ملت شبیه به صفاتی است که از یک انسان رشید انتظار می‌رود. کسی که آرمان ندارد هیچ نمی ارزد، اما کیست که بتواند در عین آرمان‌گرایی ارتباط خود را با واقعیت‌ها از دست ندهد؟ یک انسان رشید؛ و یک ملت بزرگ. اگر مردم علیرغم تمامی صحنه‌های تلخی که در این چند ماهه دیده‌اند همچنان اجرای بدون تنازل قانون اساسی را شعار محوری خود می‌دانند به آن خاطر نیست که اگر چیز دیگری بخواهند به آنها داده نمی‌شود. تنها و تنها حکمت و واقع‌بینی مردم بود که اجازه نداد رفتار زشت حاکمان به واکنش‌های عصبی و لجام‌گسیخته بیانجامد.
به عنوان مثالی دیگر صفت شجاعت را در نظر آورید. شهامتی که یک انسان رشید (مثلا یک پدر در دفاع از فرزندش) نشان می‌دهد همراه با هیاهو نیست، مانع از دوراندیشی و مستلزم قبول هزینه‌های بی‌دلیل نیست، اما هول‌انگیزتر و اثرگذارتر از زور بازوی دیگران است. آیا مشابه این کیفیت‌ را در شجاعتی که مردم ما به نمایش می‌گذارند مشاهده نمی‌کنید؟
به عنوان مثالی دیگر انعطاف یک انسان رشید به معنای وادادگی نیست، بلکه بدان معناست که او برای رسیدن به مقصود خود پر از راه‌حل‌های گره‌گشاست. در طول شش ماه گذشته هر روز روزنه‌هایی که مردم می‌گشودند بسته می‌شد و آنان هربار بدون آن که به رودررویی کشیده شوند یا آرمانشان را کنار بگذارند راه‌‌‌‌حل‌های جدید خلق می‌کردند.
به عنوان مثالی دیگر به صبر و متانتی که در حرکت مردم وجود دارد نگاه کنید؛ خواسته‌هایشان را چنان با حوصله‌ای زندگی می‌کنند که گویی می‌توانند صد سال آنها را زندگی کنند؛ حوصله‌ای که مخالفانشان را خسته کرده است، حوصله‌ای که از رشد حکایت می‌کند.
و به عنوان مثالی دیگر انسان رشید کسی است که اعتماد به نفس دارد؛ یعنی نسبت به ارزش‌های وجودی خود آگاه است. برای زمانی طولانی ما این‌گونه نبودیم. سرهای ما فروافتاده بود. دو قرن وابستگی خودباوری را از ملت ما گرفته بود، تا این که انقلاب ترمیم این باروی فروریخته را آغاز کرد. ولی آیا بلافاصله به این هدف رسیدیم و عمق روح خود را از آن لطمه‌های تاریخی پاک کردیم؟ پس چرا وقتی هنرمندانمان در جهان مورد تحسین قرار می‌گرفتند متعجب می‌شدیم؟ انگاری احتمال هم نمی‌دادیم که از ایرانی هنری سر بزند، یا اگر بدبین بودیم بی‌باور به آن که ممکن است کمترین نکته قابل‌ستایشی در ما وجود داشته باشد به دنبال ردپای توطئه می‌گشتیم. آیا اگر یک انسان رشید هم مورد تحسین قرار گیرد این‌گونه واکنش‌ نشان می‌دهد؟ یا او از فضائل خویش آگاه است، به قدری که تمجید‌ها نه جانش را ذوق‌زده می‌کند و نه مسیرش را تغییر می‌دهد. در چند ماه گذشته ملت‌ها ایرانیان را بسیار ستودند، اما واکنش مردم ما را در مقابل این تحسین‌ها با گذشته مقایسه کنید تا ایمان بیاورید که جان جامعه ما دارد نشانه‌های عظمت را تجربه می‌کند.
در سند چشم‌انداز بیست ‌ساله آمده است که ایران باید در سال ۱۴۰۴ قدرت اول منطقه باشد. آیا قرار است در آن سال ما به منطقه و جهان راست بگوییم که قدرت بزرگی هستیم یا دروغ بگوییم؟ ‌آیا قرار است در حالی که هنوز بزرگ نشده‌ایم لباس‌های بزرگ بپوشیم تا عظیم به نظر برسیم؟ آیا قرار است در سطح کشورهای منطقه طرح‌های عمرانی نیمه‌کاره افتتاح کنیم، یا سفرهای شکست‌خورده‌مان را با امدادهای رسانه‌ای پیروزی بنامیم، یا خود را کانون دائمی جنجال‌ها قرار دهیم، یا با تحقیر دیگران و توهین به آنان ادعای عظمت کنیم؟ یا قرار است واقعا قدرتمند باشیم؟ این سوال را از آنجا می‌پرسم که یک کشور تنها زمانی بزرگ است که ملتی بزرگ داشته باشد.
دعایمان مستجاب شد و ملت با تکیه بر زانوان خود به بلوغ و رشدی که شایسته او بود رسید، منتهی مشکل آن است که یک ملت بزرگ نمی‌نشیند تا در روز روشن رایش را ببرند و هیچ نگوید. یک ملت بزرگ انتخابات درجه دو انتصابی را تحمل نمی‌کند. وقتی که یک ملت بزرگ می‌شود دیگر خدمتگزارانش اجازه ندارند به او بگویند چه باید بخورد و کجا باید برود و چه کسی را برگزیند و به چه چیز و چه کس اعتماد کند. یک ملت بزرگ از شورای نگهبان انتظار دارد آنها را قانع کند که تقلبی در انتخابات روی نداده است، نه آن که تنها یک ادعا پیش رویشان بگذارد و ادعای خود را باطل کننده انبوهی از مشاهدات و مستندات بداند.
از ما می‌خواهند که مسئله انتخابات را فراموش کنیم، گویی مسئله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مسئله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مسئله‌ آنها این است که به یک ملت بزرگ بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وا می‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه بزرگی آنان انکار می‌شود.
مگر نمی‌خواهید که ما نباشیم و شما باشید؟ راهش توجه به این واقعیت است؛ مردم با زید و عمرو عهد اخوت ندارند و آن کسی را بیشتر می‌پسندند که حق بزرگی آنان را کامل‌تر ادا کند. این مسئله‌ای است که توجه به آن نه فقط گره انتخابات، که هزار گره دیگر را نیز می‌گشاید. و اگر بنا باشد حل نشود آرزو کنید که دامنه‌های مشکل در یک انتخابات، محدود بماند.
برادران ما! اگر از هزینه‌های سنگین و عملیات عظیم خود نتیجه نمی‌گیرید شاید صحنه درگیری را اشتباه گرفته‌اید؛ در خیابان با سایه‌ها می‌جنگید حال آن که در میدان وجدان‌های مردم خاکریزهایتان پی در پی در حال سقوط است. ۱۶ آذر دانشگاه را تحمل نمی‌کنید. ۱۷ آذر چه می‌کنید؟ ۱۸ آذر چه می‌کنید؟ چشمانی را که در صحن دانشگاه به رزمایش‌های بی‌فایده افتاده و آنها را نشانه ترس یافته چگونه تسخیر می‌کنید؟ اصلا همه دانشجویان را ساکت کردید؛ با واقعیت جامعه چه خواهید کرد؟
اینها سخنانی است که ما از روی خیرخواهی می‌گوییم و شنیده نمی‌شود. اگر می‌شنیدند راه پیروزی خیلی نزدیک می‌شد؛ آن پیروزی را می‌گویم که عبارت از غلبه یک حزب نیست، بلکه فراگیر شدن بلوغ یک ملت است؛ آن پیروزی که انسان‌ها را همچون جوانه‌های یک مزرعه یکی یکی و گروه گروه بزرگ می‌کند و بی آن که لازم باشد هویت خود را از دست بدهند سبز می‌کند، تا جایی که خود زندانبان از کارهایی که می‌کند خجالت بکشد.
اخیرا شنیدم بسیج دانشجویی یکی از دانشگاه‌ها در مراسم خود برای مخالفان هم فرصت سخن گفتن قرار داده است؛ این یک شروع خوب است. یا شنیدم که در عید غدیر مخالفان مردم به یکدیگر شال سبز هدیه می‌دهند. از دیدگاهی که این همراه شما می‌نگرد این را بزرگترین عیدی است. زیرا این ما نبودیم که سبز را انتخاب کردیم، بلکه سبز بود که ما را برگزید. آیا ممکن است که این رنگ، برادران ما را نیز برگزیند؟ آری ممکن است، زیرا ذی‌جود کسی است که به حیله حیله‌زننده نگاه نمی‌کند، و راه سبز شدن بر هیچ کس بسته نیست.



میر حسین موسوی



۱۳۸۸ آذر ۱۴, شنبه

چرا مجتبي خامنه اي پشت پرده كودتا ؟!


آيا زمينه چيني براي حذف رفسنجاني و كودتا عليه موسوي با هدف جانشيني رهبري بوسيله آقا مجتبي (داماد حداد و پسر خامنه اي) است؟ چرا حداد عادل -كه قبلا تظاهر به ناسازگاري با احمدي نژاد داشت- به يكباره رنگ عوض ميكند و طرفدار دو آتيشه احمدي نژاد (خس و خاشاك كنوني) مي شود و به طور بي سابقه اي سخنران تندرو تظاهرات ياران احمدي نژاد مي شود و در شبكه هاي تلوزيوني به تطهير احمدي نژاد مي پردازد و غير مستقيم نقش سخنگوي عوامل كودتا به آرا را بازي مي كند؟
خبرهای مربوط به بیت رهبری گویای این نکته است که رهبری نظام تمام امیدش براي رهبری آینده را به پسرش مجتبی بسته است. مجتبی که چهل ساله است مافیای ایثارگران و انصار را اداره می کند. مجتبی مجتهد است و در منابع اجتهادی و فقاهتی قم نفوذ عجیبی پیدا کرده و از طرفی هم با حاج آقا خرازی قم که رهبر معنوی و تشکیلاتی بسیاری از جریانهای انصار است روابط گسترده دارد. بسیاری معتقدند که او به عنوان همزه وصل بیت و حزب الله عمل می کند و رد پایش در بسیاری از پروژه های حزب الله دیده می شود. گفته می شود که رهبری نظام به او امید فراوان بسته است که تا ده سال دیگر که او پنجاه ساله می شود و موقعیت فقهی بالائی پیدا می کند جانشینی جوان و مقتدر برای خامنه ای باشد. به زودی اطلاعات بیشتری در مورد مجتبی و روابطش با حزب الله تهران و قم در پشت پرده منعکس می شود.
چندی پیش علی خامنه ای ازعلمای قم خواسته بود که اعلمیت و جامع الشرایطی مجتبی ، پسر 32 ساله اش را به رسمیت بشناسند. این درخواست همچنین به طریقی از حوزه نجف هم شده بود. آیه الله العظمی سیستانی با این تقاضا بشدت به مخالفت برخواسته بود و حتی وقتی بواسطه روابط، این درخواست از طریق غلامعلی حداد عادل ، پدر زن مجتبی، به گوش آیه الله رسیده بود وی بشدت ازین گستاخی برآشفته شده بود. بهرحال نجف زیر بار درخواست خامنه ای نرفت.
در قم امــــــــا وضع به گونه ای دیگر است. بسیاری از مراجع جیره خوار و مزدور حکومتند و عده ای هم تنها گوشه عافیت اختیار نموده اند و دخالتی در اوضاع نمی کنند. مراحل پذیرش اعلمیت آقا مجتبی به مانند آیه الله شدن پدرش بسرعت برق طی شده و طبق شنیده ها، مجتبی خامنه ای در حال حاضر اجازه فتوی از آیات اعظام مکارم شیرازی، فاضل لنکرانی ، صافی گلپایگانی و مرحوم بهجت را دارد.
مجتبی عاشق و دیوانه قدرت است. او در جوانی هم نشان داده که برای مطرح کردن خود از چیزی هراس ندارد (خاطرات حضور مجتبی خامنه ای و مهدی هاشمی در جبهه را در تابناک بخوانید). اما مجتبی از سال 1384 دیگر مجتبی محجوب دهه 70 نیست. او از طرف شیخ مهدی کروبی و اکبر هاشمی رفسنجانی به دخالت مستقیم در انتخابات محکوم شد. او پاسخ نامه مهدی کروبی را قبل از اینکه بدست پدر برسد عتاب آلود داد. پدر هم از پسر حمایت کرد و باعث شد تا هاشمی شکایت به خدا ببرد.
در انتخابات اخیر مجتبی چون دور قبلی انتظار داشت که با بسیج 5 میلیون رای خاموش نتیجه را به نفع کاندیدای مورد حمایت رهبر به پایان برساند، اما آن 5 میلیون با سایر آراء داده شده به احمدی نژاد به هشت میلیون هم نرسید. اینجا بود که مجتبی دست بکار شد: دستور مقام رهبری (بخوانید مجتبی) به فرمانده کل سپاه برای دخالت مستقیم در انتخابات و اعلام نتیجه مورد نظر رهبر. سپس رهبر در سناریوی کودتا در صبح روز بعد از رأی گیری و بر خلاف رویه، اقدام به تنفیذ ریاست جمهوری احمدی نژاد و سپس تایید مجدد صحت انتخابات در سه روز بعد کرد.
تنها کسی که بین کاندیداها می تواند منویات رهبر را به پیش ببرد احمدی نژاد است و در آن شکی نیست. خامنه ای بیمار است و اجل مرگ را هر روز نزدیکتر از پیش می بیند. سرطان ریه و پرستات امان رهبر را گرفته است. اکنون رهبر از کیم جونگ ایل الگو برداری خواهد کرد: اعلام جانشین پیش از مرگ، تا انقلاب به دست نا اهلان و نامحرمان نیافتد و در این بین به تغییراتی در قانون اساسی به پیشنهاد رئیس جمهور لازم است
حتما خبر مسدود شدن یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار از دارا یی‌های ایران در بریتانیا رو خوندید که البته در میان خبرهای داغ این روز‌ها توجه زیادی بهش نشد، حال آن چه در زیر میخوانید پشت پرده این خبر و علت اصلی‌ عصبانیت خامنه‌ای از دولت انگلیس و احضار سفیر ایران به وزارت خارجه دولت بریتانیا می‌باشد.
حساب بانکی‌ به نام مجتبی خامنه‌ای پسر رهبر انقلاب ، در یکی‌ از بانک‌های لندن به مبلغ ۱ میلیارد ششصد میلیون دلار وجود داشت که با پیگیر‌های تعدادی از ایرانیان و فشار زیاد به دولت انگلیس مبنی بر اینکه این پول متعلق به مردم ایران است و باید توقیف شود از یک ماه پیش شروع شد. و دولت انگلیس بخاطر روابط اقتصادی با خانواده خامنه‌ای تمایل به توقیف این پول را نداشت که عده ای موفق شدند با اقدام‌های قانونی کار را روز ۲۳ خرداد به اتمام برسانند. این پول هم اکنون به نام ملت ایران بلوکه شده .
در ضمن تعداد زیادی از وابستگان به بیت رهبری یا اشخاص حقیقی نزدیک به آقای خامنه‌ای میلیاردها دلار به اسامی مختلف در بانک‌های کشورهای اروپایی‌ حساب دارند ..از جمله می‌توان در بانکی‌ در آلمان مبلغ ۸۰۰ میلیون دلار به نام مجتبی‌ تهرانی‌ و یا ۷۴۰ میلیون دلار به نام فردی به اسم شوجونی و غیره اشاره کرد…که از این پس اطلاع رسانی خواهد شد ،
گفتنیست تلاشها برای توقیف کل این پولها که بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار می‌باشد و توسط فروش نفت به دست آمده است ادامه دارد و در حال پیگیری است.
عصبانیت آقای خامنه‌ای از دولت انگلیس صرفاً به خاطر توقیف پول پسرشان می‌باشد ،حتی سفارت ایران در لندن بارها با مسئولین انگلیس در این بار مذاکره کرده‌اند که با اقدامات قانونی عده ای دولت انگلیس نمیتوانست کمکی‌ به آقای خامنه‌ای کند.در ضمن دولت انگلیس برای اینکه اسامی افشا نشود ،اقدام به رایزنی و حل موضوع اسم مجتبی خامنه‌ای به شدت در حال فعالیت است.
روزنامهٔ گاردین: مجتبی‌ خامنه‌ای پسر دوم خامنه‌ای یکی‌ از عناصر و آمران اصلی‌ برخوردها و سرکوبهاو بازداشتهای اخیر است. مجتبی‌ ازحامیان احمدی‌نژاد، و دارای سابقه متقأعد کردن پدرش در حمایت از دادن پست شهرداری به احمدی‌نژاد در سالهای گذشته است. مجتبی‌ بسیار از پدر تندرو تر ارزیابی شده است و در واقع کلید اصلی‌ دسترسی‌ به خامنه‌ای است. بنابر گفته کارشناسان، خامنه‌ای که ۷۰ ساله است در حال محکم کردن موقعیت پسرش مجتبی‌ برای جانشینی است، این در حالی‌ است که قاعدتا تصمیم گیری در مورد مقام و پست رهبری باید توسط مجلس خبرگان باشد که ریاستش بر عهدهٔ رفسنجانی است. شواهد حاکی از این است که خامنه‌ای اخیرا و به صورت روزافزون با عنوان و لقب “علی‌ زمان” نام برده شده است، که خود نکته‌ای در خور توجه است چرا که علی‌ نام امام اول شیعیان هست که پسرش حسن (مجتبی‌) را جانشین خود کرد. این نظر و تفسیر را دکتر علی‌ انصاری یک تحلیلگر ایرانی‌ نیز تائید می‌کند و می‌‌افزاید: خامنه‌ای در حال محکم کردن موقعیت مجتبی‌ به عنوان جانشین است حتا اگر این نقشه قرار باشد در آینده اجرا شود.

آیت الله جنتی خطاب به معترضان به نتایج انتخابات: همه سرگذشت شاه و بنی صدر را دیده اند

تاریخ انتشار مقاله 05/12/2009 به روز شده 05/12/2009 12:41 TU
چهارروزمانده به شانزدهم آذر، روز دانشجو، این روز و رویداد های احتمالی آن موضوع اصلی خطبه های نماز جمعۀ تهران بود.
آیت الله جنتی، دبیر شورای نگهبان و امام جمعۀ موقت تهران، در خطبه های امروز خود با اشاره به نزدیک شدن شانزدهم آذرهشدار داد که مبادا برخی ها کاری کنند که آمریکا راضی شود.
خطیب نماز جمعه در بخش دیگری از سخنان خود گفت شهدای شانزده آذر به خاطر "نه" گفتن به آمریکا شهید شدند لذا اگر اقدامی شود که رضایت آمریکا ئی ها را در پی داشته باشد برخلاف خط دانشجویان شهید است.
آیت الله جنتی تصویب قطعنامۀ اخیر علیه ایران در شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی را ناشی ازفشار آمریکا دانست و گفت با این وصف مگر می شود کسی به این ها لبخند بزند و چراغ سبز نشان دهد. خطیب نماز جمعه تأکید کرد که اگر در این مملکت خیال می کنند می توانند دشمنی با آمریکا را از دل های مردم ایران بیرون ببرند، بدانند که چنین امری تحقق نخواهد یافت.
دبیر شورای نگهبان در ادامۀ سخنان خود به رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری پرداخت و رهبران جنبش اعتراضی مردم را به دچار شدن به سرنوشت محمد رضا شاه و ابوالحسن بنی صدر تهدید کرد.آیت الله جنتی گفت جنگ با این نظام گران تمام می شود زیرا همه سرگذشت شاه و بنی صدر را مشاهده کرده اند اما بنا به ادعای اوعده ای می خواهند با املائی که آمریکا دیکته می کند براندازی نرم به راه اندازند. جنتی افزود باید پرسید کسانی که در صدد بودند براندازی سخت به راه اندازند اکنون در کجا هستند. خطیب نماز جمعه ضمن ابراز امیدواری به این که خداوند همه را از خواب غفلت بیدار کند، بدون آن که از کسی نام ببرد گفت عده ای زمانی در خط امام قدم می زدند اما امروز بت دشمنان خط امام هستند.
سخنران پیش از خطبه های نماز جمعۀ تهران، آیت الله ابوالقاسم خزعلی بود. آیت الله خزعلی که دبیر کل بنیاد بین المللی غدیر است نیز در سخنان خود ضمن انتقاد از شورای حکام آژانس به خاطر تصویب قطعنامه علیه ایران از واکنش محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران، نسبت به این قطعنامه تمجید کرد. خزعلی گفت پاسخ احمدی نژاد به این قطعنامه که با اعلام خبر ساخت ده مرکز غنی سازی اورانیوم دیگر همراه بود به گونه ای بود که از آن چنین تعبیر شد که ایران پاسخ آژانس را با سیلی داد.
آیت الله خزعلی در ادامۀ سخنان خود به رویدادهای پس از انتخابات پرداخت و در اظهار نظر به اعتراض ها به تقلب در این انتخابات و سرکوب اعتراض ها گفت عده ای خواستند این حرکت با شکوه را خراب کنند اما رهبر معظم انقلاب در برابر انحرافات ایستادند و تأکید کردند که باید طبق قانون رفتار شود.